‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 ‏

Lust for Love p13: a black coat 𝜗𝜚

‏‎هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: la leçon particulière🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)

سرسرا شلوغ بود، همه ی دانش‌اموزها برای شام به سرسرا اومده بودن و مشتاق بودن بعد از یه روز تقریبا سخت و خسته کننده، یک شام لذیذ بخورن و برگردن به خوابگاهشون..
همه با ذوق غذا می‌کشیدن،سروصدای زیادی گوش دورا رو پر کرده بود، سردردش هر لحظه شدید تر میشد.بی اهمیت به گروه دوستانشون؛بلاتریکس،دیوا،انولا،متیو،لورنزو،ابراکساس و برادر بزرگترش،تئودور خیره به پایه ی پارچ اب کدو تنبل نشسته بود و هیچی از گلوش پایین نمیرفت.
یک روز از اون اتفاق گذشته بود و دورا هنوز هم سردرگم بود،دلیل این رفتار های تام ریدل چی بود؟چرا دیشب گذاشت دورا توی اتاق شخصیش،روی تختش بخوابه؟چرا بهش اهمیت داده بود؟این ها همه سوالاتی بودن که از صبح مغزش رو درگیر کرده بودن..
«دورا؟دورا گوشت با مائه؟»
دورا از افکارش خارج شد،نگاهشو از پایه ی پارچ برداشت و به لورنزو داد:«چی؟چیزی گفتی انزو؟»
لورنزو ، با نگاهش دورا رو کاوید:«داشتیم میگفتیم این اخر هفته اردوی هاگزمیده و داشتیم تصمیم میگرفتیم این دفعه کجا بریم..نظر تو رو هم میخواستیم بدونیم که انگار شما تو فکری..دورا نات فکرش درگیر چیه؟پای یه پسر در میونه دورا؟»لورنزو اخر حرفش رو با کمی شیطنت گفت و همین باعث شد دورا با پاش از زیر میز پاشو لگد کنه:«چرا چرت و پرت میگی؟من با همین پسرای اکیپ خودمونم به زور کنار اومدم..یادت رفته اون اوایل چه جروبحثایی با متیو داشتم؟»
تئودور به دورا نگاهی انداخت و باشیطنت گفت:«شاید یکی دورا کوچولوی سلیطه رو رام کرده؟..»
دورا چشمهاشو تو کاسه چرخوند:«ببند دهنتو تئو!»
دستی کنارش روی میز نشست،سفید و به نظر نیرومند:«دوشیزه نات،میتونم کمی باهاتون صحبت کنم؟»
ستون مهره ی دورا با شنیدن اون صدای اشنا،به لرزه افتاد،اما نمیخواست نشون بده:«بله،حتما..»
دورا از روی صندلی بلند شد،پشت سر استادش راه افتاد و از سرسرا خارج شد.تام ریدل داشت کجا میبردش؟
به راهروی تاریک و سردی رسیده بودن.تام ریدل ایستاد و چیزی نمونده بود دورا بهش بخوره.
ریدل برگشت و نگاهشو به چشمهای ابی رنگ دورا دوخت:«میدونم که به تازگی مرگخوار شدین دوشیزه..دارک لرد دستوری داده که (مث سگ داره دروغ میگههه،دارک لرد خودشهه هویتش باید مخفی بمونه)باید با گروهی از مرگخوار های تازه وارد اسلیترینی،شما دوشیزه،برادرتون،بلاتریکس بلک،دیوا ملفوی و بارتی کراوچ کلاس اموزشی بذارم..»
«ممنونم که خبر دادین..استاد.»
«خواهش میکنم،دوشیزه..راهرو سرده..»
کتش رو در اورد،قدمی به دورا نزدیک شد و کت رو روی شونه های دورا انداخت:«سردتون میشه..شبتون خوش.»

برای پارت چهاردهم،لایکها باید به 30 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک‌ توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه ؛ 🕯️ . . .
دیدگاه ها (۲۵)

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 ‏

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 ‏

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 ‏

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط