ویلهلم کنت برلی فیتزینگ با وجود سابقه خانوادگی ممتاز خو

ویلهلم، کنت برلی فیتزینگ، با وجود سابقه خانوادگی ممتاز خود، پیرمردی علیل و گزافه‌ گو بود که هیچ نکته قابل توجهی در خود نداشت، جز کینه و نفرت جنون‌آمیزش نسبت به خانواده رقیب و علاقه بیش از حدش به شکار و اسب که هیچ عاملی حتی سن زیاد و ناتوانی جسمانی اش نمی‌توانست مانع آن شود .

از آن طرف فردریک، بارون متزن گرشتاین، هنوز به سن قانونی نرسیده بود . او پدرش را که عهده‌ دار وزارت و بسیار جوان بود را از دست داده بود و مادرش، خانم ماری، نیز بلافاصله بعد از مرگ پدرش، از دنیا رفت . در آن زمان فردریک تنها هجده سال داشت .

بارون جوان، به خاطر موقعیتی که از پدرش به دست آورده بود، توانست پس از مرگ او قلمرو پهناورش را تصاحب کند و این در زمان خود، بسیار عجیب بود که یک اصیل‌زاده مجار صاحب یک چنین مایملک عظیمی‌باشد . قصرهایش بی‌شمار بود و با شکوه‌ ترین و وسیع‌ترین آن‌ها، همین کاخ متزن گرشتاین بود . ظهور چنین جوان قدرتمندی برای دیگر رقبا خطرناک می‌نمود . او حتی از هرود، پادشاه یهود، که از جانب رومیان حمایت می‌شد و در قتل عام بی گناهان شهرتی تام داشت، بالاتر زده بود .

در اوایل به قدرت رسیدن وی بود که در یک نیمه شب، ناگهان اصطبل‌های کاخ برلی فیتزینگ آتش گرفت . همه همسایگان بر این عقیده بودند که این اتفاق نیز باید یکی دیگر از اعمال وحشیانه بارون جوان باشد، اما در همین حال بارون در قسمت بالای کاخ خود در آپارتمانی متروک، ایستاده و متظاهرانه در فکر فرو رفته بود . روبه‌روی او تابلو فرشی نفیس به طرز غم‌انگیزی خودنمایی می‌کرد . گوشه‌ای از این تابلو، کشیش‌هایی را با لباس‌های گران‌قیمت نشان می‌داد که در کلیسا جلسه‌ای تشکیل داده بودند و مخالفت خود را نسبت به ظلم و جنایت فرمان‌روایان غیر مذهبی ابراز می‌کردند و گوشه‌ای دیگر چهره‌های شاهزادگان وحشی و خشن متزن گرشتاین نشان داده می‌شد .

در همین لحظه بود که بارون جوان چشم‌اش به تصویر اسبی غول پیکر، با رنگی غیرطبیعی افتاد که نشانی از اسب‌های خانواده رقیب داشت، در تصویر صاحب‌اش توسط افراد گرشتاین کشته شده بود . ناگهان در چشم‌های بارون نگاهی اهریمنی موج زد که تشویشی طاقت‌فرسا در درون‌اش به وجود آورد . هرچه بیشتر به تصویر نگاه می‌کرد، بیشتر جذب آن می‌شد و هر لحظه سخت‌تر می‌توانست نگاهش را از آن برگیرد .
دیدگاه ها (۱)

در همین لحظه بود که بارون جوان چشم‌اش به تصویر اسبی غول پیکر...

هنگامی‌که در را گشود، درخشش آن نور سرخ رنگ از دوردست به درون...

ترس از سرنوشت همیشه در طول تاریخ در میان مردم وجود داشته است...

ادگار آلن پو Edgar Allan Poe متولد ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ درگذشتهٔ ۷...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط