هنگامیکه در را گشود درخشش آن نور سرخ رنگ از دوردست به د
هنگامیکه در را گشود، درخشش آن نور سرخ رنگ از دوردست به درون اتاق تابید و پرتوی آن، تابلوی لرزان را به وضوح هرچه بیشتر نشان داد . مرد جوان که در آستانه در همچنان ایستاده بود، ناگهان بر خود لرزید . او با چشمان خود دید که پرتو سرخ رنگ آن روشنایی، درست روی آن قسمت از تابلو منعکس شده که قاتل یکی از افراد خانواده برلی فیتزینگ را نشان میدهد .
بارون برای نجات خود از آن وضعیت و آرام کردن روحش، خود را به هوای آزاد بیرون رساند . در همان هنگام جلوی در اصلی قصر، با سه مهتر برخورد کرد که با دشواری بسیار در حالی که جان خود را به خطر انداخته بودند سعی میکردند جلوی حرکات پرشتاب و تشنج آمیز اسب عظیمالجثه ای را که رنگ غیرطبیعی همچون آتش داشت، بگیرند .
بارون بلافاصله متوجه شد که این حیوان سرکش، همان اسب خشمگین داخل تابلو است که اکنون در جلوی او قرار دارد . آنقدر وحشت زده شده بود که با صدایی پرخاشجویانه و خشن قریاد زد : ” این اسب متعلق به چه کسی است؟ آن را از کجا پیدا کرده اید؟ ”
یکی از مهترها پاسخ داد : ” این اسب متعلق به شماست عالیجناب، زیرا هیچ کس ادعای مالکیت آنرا نکرده است . ما آنرا در حالی که دود از بدن اش بلند میشد و کف بالا آورده بود، در حال فرار از قصر برلی فیتزینگ گرفتیم و چون تصور کردیم که این باید متعلق به آخور اسبهای خارجی کنت پیر باشد، آنرا به آنجا بردیم، اما در آنجا همه پیش خدمتها اظهار داشتند که این اسب را نمیشناسند، اما آثار سوختگی روی بدن اش نشان میدهد که او در همان اصطبل مشتعل بوده است و به طور حتم معجزه ای او را از مرگ حتمینجات داده است ”
یکی دیگر از مهترها ادامه داد : ” سه حرف (و. ف. ب.) با آهنی گداخته روی پیشانی اش حک شده است . ما به این نتیجه رسیدیم که اینها، حروف اول ویلهلم فون برلی فیتزینگ است، اما همه افراد کاخ تأیید کردند که این اسب را هرگز ندیدهاند ”
بارون برای نجات خود از آن وضعیت و آرام کردن روحش، خود را به هوای آزاد بیرون رساند . در همان هنگام جلوی در اصلی قصر، با سه مهتر برخورد کرد که با دشواری بسیار در حالی که جان خود را به خطر انداخته بودند سعی میکردند جلوی حرکات پرشتاب و تشنج آمیز اسب عظیمالجثه ای را که رنگ غیرطبیعی همچون آتش داشت، بگیرند .
بارون بلافاصله متوجه شد که این حیوان سرکش، همان اسب خشمگین داخل تابلو است که اکنون در جلوی او قرار دارد . آنقدر وحشت زده شده بود که با صدایی پرخاشجویانه و خشن قریاد زد : ” این اسب متعلق به چه کسی است؟ آن را از کجا پیدا کرده اید؟ ”
یکی از مهترها پاسخ داد : ” این اسب متعلق به شماست عالیجناب، زیرا هیچ کس ادعای مالکیت آنرا نکرده است . ما آنرا در حالی که دود از بدن اش بلند میشد و کف بالا آورده بود، در حال فرار از قصر برلی فیتزینگ گرفتیم و چون تصور کردیم که این باید متعلق به آخور اسبهای خارجی کنت پیر باشد، آنرا به آنجا بردیم، اما در آنجا همه پیش خدمتها اظهار داشتند که این اسب را نمیشناسند، اما آثار سوختگی روی بدن اش نشان میدهد که او در همان اصطبل مشتعل بوده است و به طور حتم معجزه ای او را از مرگ حتمینجات داده است ”
یکی دیگر از مهترها ادامه داد : ” سه حرف (و. ف. ب.) با آهنی گداخته روی پیشانی اش حک شده است . ما به این نتیجه رسیدیم که اینها، حروف اول ویلهلم فون برلی فیتزینگ است، اما همه افراد کاخ تأیید کردند که این اسب را هرگز ندیدهاند ”
- ۶۸
- ۳۰ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط