آن سوی آینه

آن سوی آینه
p9
_نمیخونم، میشنوم
(ویو ا.ت)
نگاهی بهم انداخت
خجالت می‌کشیدم پاهام برهنه بود ، یقه ام باز بود
رفت سمت کمدش
چند تا لباس برداشت و به سمتم اومد
_ اینا رو بپوش ..... دوست ندارم وقتی بهت نگاه میکنم معذب باشی
از دستش گرفتم
حالا کجا باید عوضشون کنم
_ میرم بیرون کارت تموم شد بگو بیام
از اتاق رفت بیرون
به لباس ها نگاهی انداختم
یه پیراهن مشکی با یه شلوار مشکی
هر دوتاش برام بزرگ بود
پیراهن رو تنم کردم
ولی شلوار......
رفتم پشت در در یکم باز کردم طوری که فقط سرم از بین در دیده بشه
م..میگم....شلوارش....خیلی..بزرگه
_ بزرگه؟ خ بزار بهت یکی دیگه بدم
اومد سمت در
در رو محکم گرفتم
_ خب اگه نزاری بیام تو که نمیتونم بهت لباس بدم
در رو باز کردم
اومد داخل
رفت سمت کمدش یه شلوار دیگه در آورد
اومد سمتم ....
_ چقد بهت میاد
توی چشمام نگاه کرد
سرش رو به صورتم نزدیک کرد
لباش رو روی لبام گذاشت
گردنم رو بین دستاش گرفت و مک های آرومی میزد
چشمام رو بستم و فقط همراهیش کردم


شرط
۴۰ تا لایک
۱۰ تا فالور
دیدگاه ها (۶۷)

عیجان .‌‌....‌‌معنی این آهنگ به مقدار کمی اسپویل از فیکمون ر...

اره خلاصه ....

آن سوی آینهP8اون موجود کثیفیه...باید ازش دوری کنی(ویو ا‌‌....

بگین ببینم😢😥

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p7

part:1 mirror of moira

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط