Jang dar zendegi>
Jang dar zendegi>
Part شانزده>
انچه گذشت:
[سولار : چی شده؟
کانیا : اونا.....]
:شروع
سولار : اونا چی کانیا
کانیا : اونا هق اونا مارو تهدید کردن(گریه)
سولار : با چی واسه چی؟ درست بگو بینم قضیه چیه
کانیا : ما وقتی اومدیدم داخل سالن همه باهم بودیم بعدش که خواستم کیفم رو از میا بگیرم دیدم نیستش فک کردیم رفته پاپ کرن بخره رفتیم اونجا یه نوامه پیدا کردیم داخلش یه ادرس بود رفتیم اونجا پشت استادیو بود یه جعبه اونجا بود بازش کردیم گوشی میا توش بود قفلشو باز کردیم
سولار : خوب بقیش
کانیا : یه فیلم توش بود
سولار : فیلم چی
کانیا : میا ضبطش کرده بود از پسرا اونا میخوان ما رو بدزدن
سولار : مطمئنی کانیا
کانیا با سر تائید کرد
سولار : فهمیدین چرا
کانیا : اره میا تو فیلم گفت چون هر کدوم از اون پسرا جذب یکی از ما شده و میخواستن یه زمان معینی نقششون رو عملی کنن ولی وقتی میسو فیلم ازشون ضبط کرده بود و ما صدلشون رو شنیدیم میخوان زود تر عملبش کنن بعد از تموم شدن اجرای میرای مارو میبرنن
سولار : مگه اوتا نفهمیدن شما صداشون رو شنیدید نقششونم میدونید
کانیا : نه فقط میدونن که میدونیم میسو گمشده
سولار : خوبه بریم
سولار دل حره عجیبی گرفته بود اجرای میرای شروع شد ولی هیچ جوره نمیتونست تمرکز کنه زندگی دخترا در خطر بود باید چی کار میکرد با دستی که جلوی چشمش حرکت میکرد به خودش اورد صورتش رو به سمت صاحب دست برگردوند اخم غلیظی کرد کراواتش رو گزفت وپشت سرش کشید به سمت راهروی پشت صحنه گریمرا برد به دیوار تکیش داد دستاشو دو طرفش گذاشت با عصبانیت گفت :
این چه نقشه مضخرفیه
کوک : اوه پس فهمیدین
سولار : میخوان چی کار کنید
کوک : شما رو مال خودمون کنیم خواهری
سولار : تمومش کن این میخره بازیو
کوک : به من ربطی نداره من میرایم رو میخوام دیگه به من ربطی نداره و با هوپی جونت خوش بگذره(پوزخند)
Payan part شانزده>
Part شانزده>
انچه گذشت:
[سولار : چی شده؟
کانیا : اونا.....]
:شروع
سولار : اونا چی کانیا
کانیا : اونا هق اونا مارو تهدید کردن(گریه)
سولار : با چی واسه چی؟ درست بگو بینم قضیه چیه
کانیا : ما وقتی اومدیدم داخل سالن همه باهم بودیم بعدش که خواستم کیفم رو از میا بگیرم دیدم نیستش فک کردیم رفته پاپ کرن بخره رفتیم اونجا یه نوامه پیدا کردیم داخلش یه ادرس بود رفتیم اونجا پشت استادیو بود یه جعبه اونجا بود بازش کردیم گوشی میا توش بود قفلشو باز کردیم
سولار : خوب بقیش
کانیا : یه فیلم توش بود
سولار : فیلم چی
کانیا : میا ضبطش کرده بود از پسرا اونا میخوان ما رو بدزدن
سولار : مطمئنی کانیا
کانیا با سر تائید کرد
سولار : فهمیدین چرا
کانیا : اره میا تو فیلم گفت چون هر کدوم از اون پسرا جذب یکی از ما شده و میخواستن یه زمان معینی نقششون رو عملی کنن ولی وقتی میسو فیلم ازشون ضبط کرده بود و ما صدلشون رو شنیدیم میخوان زود تر عملبش کنن بعد از تموم شدن اجرای میرای مارو میبرنن
سولار : مگه اوتا نفهمیدن شما صداشون رو شنیدید نقششونم میدونید
کانیا : نه فقط میدونن که میدونیم میسو گمشده
سولار : خوبه بریم
سولار دل حره عجیبی گرفته بود اجرای میرای شروع شد ولی هیچ جوره نمیتونست تمرکز کنه زندگی دخترا در خطر بود باید چی کار میکرد با دستی که جلوی چشمش حرکت میکرد به خودش اورد صورتش رو به سمت صاحب دست برگردوند اخم غلیظی کرد کراواتش رو گزفت وپشت سرش کشید به سمت راهروی پشت صحنه گریمرا برد به دیوار تکیش داد دستاشو دو طرفش گذاشت با عصبانیت گفت :
این چه نقشه مضخرفیه
کوک : اوه پس فهمیدین
سولار : میخوان چی کار کنید
کوک : شما رو مال خودمون کنیم خواهری
سولار : تمومش کن این میخره بازیو
کوک : به من ربطی نداره من میرایم رو میخوام دیگه به من ربطی نداره و با هوپی جونت خوش بگذره(پوزخند)
Payan part شانزده>
۱.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.