roman. .loveintime's profile picture
roman._.loveintime's profile picture
roman._.loveintime #پارت۳
آخرهفته خیلی زود رسیدو من و ملیسا چمدون به دست داخل فرودگاه آماده رفتن بودیم صدای خانومی اومد که شماره پرواز مارو خوند رفتیم چمدون ها رو تحویل دادیم و پیش به سوی آمریکا....
+ملیسا بیدار شو
_چیه!؟رسیدیم؟
+آره،پاشو بریم
از هواپیما اومدیم بیرون و بعد از تحویل گرفتن چمدون هامون رفتیم تا مامان و بابامونو پیدا کنیم خیلی شلوغ بود بعد از کلی گشتن بلاخره مامانو دیدم و به سمتشون رفتیم و پریدم بغل مامانم
+وای مامان دلم براتون یه ذره شده بود
_منم همینطور عزیزم
بعدش رفتم بغل بابام بعد از رفع کردن دلتنگیم سمت مامان و بابای ملیسا رفتم و با اونا هم سلام و احوال پرسی کردم بعد از تموم شدن از هم جدا شدیم وما به سمت عمارت خودمون رفتیم
به عمارت که رسیدیم وقتی اومدم داخل جولیا و جاسم و کیان و سپیده و هلما و خلاصه همه دویدن سمتم اینقده هم و بغل کردیم و جیغ جیغ کردیم که خودمون خسته شدیم بعد از شام دور هم نشستیم و منم شروع کردم براشون تعریف که چیکارا میکردیم و کجا ها رفتیم آخر شب وقتی میخاستیم بخوابیم مامانم گفت:کیانا جان فردا جایی نمیخای بری؟
+ن مامان جان فقط با ملیسا صبح میریم واشنگتن واسه کارای ثبت نام و بعد از ظهر هم بر میگردیم، چطور؟ #loveintime♥
roman._.loveintime #پارت۳
آخرهفته خیلی زود رسیدو من و ملیسا چمدون به دست داخل فرودگاه آماده رفتن بودیم صدای خانومی اومد که شماره پرواز مارو خوند رفتیم چمدون ها رو تحویل دادیم و پیش به سوی آمریکا....
+ملیسا بیدار شو
_چیه!؟رسیدیم؟
+آره،پاشو بریم
از هواپیما اومدیم بیرون و بعد از تحویل گرفتن چمدون هامون رفتیم تا مامان و بابامونو پیدا کنیم خیلی شلوغ بود بعد از کلی گشتن بلاخره مامانو دیدم و به سمتشون رفتیم و پریدم بغل مامانم
+وای مامان دلم براتون یه ذره شده بود
_منم همینطور عزیزم
بعدش رفتم بغل بابام بعد از رفع کردن دلتنگیم سمت مامان و بابای ملیسا رفتم و با اونا هم سلام و احوال پرسی کردم بعد از تموم شدن از هم جدا شدیم وما به سمت عمارت خودمون رفتیم
به عمارت که رسیدیم وقتی اومدم داخل جولیا و جاسم و کیان و سپیده و هلما و خلاصه همه دویدن سمتم اینقده هم و بغل کردیم و جیغ جیغ کردیم که خودمون خسته شدیم بعد از شام دور هم نشستیم و منم شروع کردم براشون تعریف که چیکارا میکردیم و کجا ها رفتیم آخر شب وقتی میخاستیم بخوابیم مامانم گفت:کیانا جان فردا جایی نمیخای بری؟
+ن مامان جان فقط با ملیسا صبح میریم واشنگتن واسه کارای ثبت نام و بعد از ظهر هم بر میگردیم، چطور؟ #loveintime♥
۶.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.