نوشین درخشانی شاعر ایرانی
خانم "نوشین درخشانی" با نام هنری "رها"، شاعر ایرانی، زادهی سال ۱۳۶۵ خورشیدیست.
تحصیلات وی مهندسی معماری است.
نخستین مجموعه ی شعر ایشان با عنوان "گل سرخم را بپذیر" در قالب شعر سپید و مینیمال است که به همت انتشارات ایده ماندگار منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
تو برای همیشه بهار میمانی و
من زیر سایهی انگشتانت
هر سال شکوفه خواهم داد...
(۲)
باید کاری کرد
تمام چراغهای قرمز شهر دیوانه شوند!
ـ شاخهها بریده بریده قد بکشند
و عابرانِ تنها
رنگ حرفهای عاشقانهی امروز را بشناسند
و نگذارند دست آلودهی باد به خوابهای طلاییمان برسد!.
(۳)
دیشب ماه پشت پنجرهام، ایستاده بود
اتاق روشن شد
پنجره را بستم
تا همیشه، ماه من باشد...
(۴)
من دقایق بیشماری را زنده بودهام
تا ببینم تو را...
روز را...
پرنده را...
اما هوای ابری این شهر بارانی مرا بیتاب میکند
وقتی نمیتوانم سر در بیاورم
تا رسیدن به آزادی چند سرود دیگر باید زمزمه کرد؟
آیا این زمستان را انتهایی نیست؟!
(۵)
بیتو
هر لحظهای که گذشت
قصهای بود کوتاه...
فصلی بود سرد...
(۶)
همیشه میگفت:
حتما یک چیزی هست، که الان اینجایی!
راست میگفت...
یک چیزی بود
و اون من نبودم!
همه چیز در باد معلق است...
عبور باید کرد؟
اما... عبور تنها واژهایست،
که نبودنت را رد میکند.
من در تو متوقف شدهام!.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)
منابع
- تارنا
www.bagheris90.blogsky.com
www.aban93.blogsky.com
www.irna.ir
و...
تحصیلات وی مهندسی معماری است.
نخستین مجموعه ی شعر ایشان با عنوان "گل سرخم را بپذیر" در قالب شعر سپید و مینیمال است که به همت انتشارات ایده ماندگار منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
تو برای همیشه بهار میمانی و
من زیر سایهی انگشتانت
هر سال شکوفه خواهم داد...
(۲)
باید کاری کرد
تمام چراغهای قرمز شهر دیوانه شوند!
ـ شاخهها بریده بریده قد بکشند
و عابرانِ تنها
رنگ حرفهای عاشقانهی امروز را بشناسند
و نگذارند دست آلودهی باد به خوابهای طلاییمان برسد!.
(۳)
دیشب ماه پشت پنجرهام، ایستاده بود
اتاق روشن شد
پنجره را بستم
تا همیشه، ماه من باشد...
(۴)
من دقایق بیشماری را زنده بودهام
تا ببینم تو را...
روز را...
پرنده را...
اما هوای ابری این شهر بارانی مرا بیتاب میکند
وقتی نمیتوانم سر در بیاورم
تا رسیدن به آزادی چند سرود دیگر باید زمزمه کرد؟
آیا این زمستان را انتهایی نیست؟!
(۵)
بیتو
هر لحظهای که گذشت
قصهای بود کوتاه...
فصلی بود سرد...
(۶)
همیشه میگفت:
حتما یک چیزی هست، که الان اینجایی!
راست میگفت...
یک چیزی بود
و اون من نبودم!
همه چیز در باد معلق است...
عبور باید کرد؟
اما... عبور تنها واژهایست،
که نبودنت را رد میکند.
من در تو متوقف شدهام!.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)
منابع
- تارنا
www.bagheris90.blogsky.com
www.aban93.blogsky.com
www.irna.ir
و...
۶۵۴
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.