سناریو کوتاه

سناریو کوتاه✨🌈




سلام من ا/ت هستم و یه آرمی هستم امروز قراره به کنسرت bts برم
+باکلی خوشحالی آمادع شدم و یه آرایش ملایم کردم و از خونع زدم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم کنسرت من به خاطر وضع مالیم نمی تونستم بلیط ردیف های اول کنسرت رو بخرم و من ردیف آخر بودم با کل توانی کع داشتم جین و تهیونگو صدا می زدم اما فایدع ندلشت چون من رپیف آخر بودم به خودم گفتم این دیگع بار آخریه که به کنسرت میام واسه بعدش با کل انرژیم لایت استیک و تکون می دادم بالاخره کنسرت تمام شد همه تقریباً رفته بودن من با آخرین توانم صداشون زدم.
+من آخرین باریه که به کنسرتتون میام بدونین خیلی دوستوت دارم
تهیونگ= نمی دونم الان می تونی صدامو بشنوی ولی بدون جات توی قلب ماست هانی•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگع نظر فراموش نشع می دونم خیلی چرت بود به روم نیارین😐💔👐🏻

#oneshot
دیدگاه ها (۳)

صبح با قلقلک دادن هاش از خواب بیدار شدی-صبح بخیر پرنسس +سلام...

هوسوک پسرا رو دعوت کرده بود و ازت خواست تا براشون شیرینی درس...

باهات ویدیو کال گرفت+نامجون میکشمت چرا بی خبر رفتی و غیب شدی...

یه ماه میشد که کوک و ندیده بودی دلت براش تنگ شده بودتصمیم گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط