🍷پارت74🍷
🍷پارت74🍷
"میسو"
که صدای دادشو شنیدم
با ترس برگشتمو به در اتاق خیره شدم خواستم سمتش برم اما ترجیح دادم خودمو قایم کنم تا ببینم چی میشه
سریع خودمو یه گوشه قایم کردم و منتظر خیرهش شدم
سایش دیدیم و بعد خودشو انگار تو این دنیا نبود انگار یه روح تسخیرش کرده بود
شل و اروم درو باز کرد و از خونه زد بیرون
سریع و بی صدا دوییدم و درو نگه داشتم نباید از دستم در بره دیگه انتخابمو کردم
فرار بی فرار
یه چیزی برداشتمو لای در گذاشتم تا بسته نشه باید قبل از اون خونه باشم
اروم دنبالش راه افتادم در اصلی و باز کرد و رفت بیرون لایه همون درم یه چیزی گذاشتم
البته باید امیدوار باشم دزد نیاد ریسکش بالاست ولی مجبورم برم دنبالش
با فاصله راه افتادم کل اون مکانو به حافظم سپردم تا موقع برگشت گم نشم
کوک عوض شده بود چون اصلا مثل خودش نبود شل تر راه میرفت و هی دستشو میکرد لای موهاش
کوک یه همجین عادتی نداره
حواسم فقط و فقط به کوک بود از اون خیابون گذشت و وایساد و منم موندم
برای تاکسی دست تکون داد وقتی ماشین موند سوار شد و حرکت کرد
نه گاد حالا چیکار کنم من که پول ندارم
با نا امیدی به دورو بر نگاه کردم که چشمم خورد به یه دوچرخه
نه نه میسو این دزدیه
خوب بعدا میارمش دیگه با این فکر سریع رفتم سمتش سوار شدم دنبال کوک راه افتادم شانس اوردم چون ماشین زیاد تند نمیرفت
نمیدونم چقدر گذشت که تاکسی جلوی یه کلا..ب نگه داشت
با خستگی و نفس نفس زدن از دوچرخه پیاده شدم
پام حسابی درد گرفته بود لعنت بهت کوک اه
از ماشین پیاده شد و رفت تو بار دوییدم سمتش و به تابلوی کلاب نگاه کردم
«ستاره خاموش»
اروم رفتم جلو و استرسمو کنار گذاشتم درو باز کردم پارتی بود و همه داشتن وسط میرقصیدن
با چشمم دنبال کوک بودم اما هیچ جا پیداش نمیکردم
با تنه ای که بهم خورد برگشتم و به دختر مست نگاه کردم
_اوخی چه خوشگلی تو
خودمو عقب کشیدم خیلی مست بود
یه پسر اومد دستشو انداخت دور کمره دختره و بردش
به گشتن ادامه دادم تا پیداش کنم اما نبود
کجا رفت پس
_هی خوشگله
با ترس به پسره مستی که داشت سمتم میومد نگاه کردم
مسلما اینجا جای من نبود تو جمعیت خودمو گم کردم و به همه جا نواه میکردم
_خانم ها و اقایان
به سمت صدا برگشتم یه پسر جوون که کت و شلوار پوشیده بود و رو سن وایساده بود میکروفون هم دستش بود
_امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
صدای همه بلند شد که میگفتن اره خیلی زیاد
_خوب بزارین برنامه اصلی امشبو نشون بدم
همه دست و جیغ میزدن و من از فرصت استفاده کردم و همه جارو گشتم
_امشب میخوام پسره رقاص و با استعدادی رو نشونتون بدم که تاحالا هیچ جا ندیدینش
صداش رو مخم بود
_این شما و این جان
دست از گشتن برداشتم
جان
نکنه همون باشه...
خماری😂😂😜😂😂😂💖💖💖
"میسو"
که صدای دادشو شنیدم
با ترس برگشتمو به در اتاق خیره شدم خواستم سمتش برم اما ترجیح دادم خودمو قایم کنم تا ببینم چی میشه
سریع خودمو یه گوشه قایم کردم و منتظر خیرهش شدم
سایش دیدیم و بعد خودشو انگار تو این دنیا نبود انگار یه روح تسخیرش کرده بود
شل و اروم درو باز کرد و از خونه زد بیرون
سریع و بی صدا دوییدم و درو نگه داشتم نباید از دستم در بره دیگه انتخابمو کردم
فرار بی فرار
یه چیزی برداشتمو لای در گذاشتم تا بسته نشه باید قبل از اون خونه باشم
اروم دنبالش راه افتادم در اصلی و باز کرد و رفت بیرون لایه همون درم یه چیزی گذاشتم
البته باید امیدوار باشم دزد نیاد ریسکش بالاست ولی مجبورم برم دنبالش
با فاصله راه افتادم کل اون مکانو به حافظم سپردم تا موقع برگشت گم نشم
کوک عوض شده بود چون اصلا مثل خودش نبود شل تر راه میرفت و هی دستشو میکرد لای موهاش
کوک یه همجین عادتی نداره
حواسم فقط و فقط به کوک بود از اون خیابون گذشت و وایساد و منم موندم
برای تاکسی دست تکون داد وقتی ماشین موند سوار شد و حرکت کرد
نه گاد حالا چیکار کنم من که پول ندارم
با نا امیدی به دورو بر نگاه کردم که چشمم خورد به یه دوچرخه
نه نه میسو این دزدیه
خوب بعدا میارمش دیگه با این فکر سریع رفتم سمتش سوار شدم دنبال کوک راه افتادم شانس اوردم چون ماشین زیاد تند نمیرفت
نمیدونم چقدر گذشت که تاکسی جلوی یه کلا..ب نگه داشت
با خستگی و نفس نفس زدن از دوچرخه پیاده شدم
پام حسابی درد گرفته بود لعنت بهت کوک اه
از ماشین پیاده شد و رفت تو بار دوییدم سمتش و به تابلوی کلاب نگاه کردم
«ستاره خاموش»
اروم رفتم جلو و استرسمو کنار گذاشتم درو باز کردم پارتی بود و همه داشتن وسط میرقصیدن
با چشمم دنبال کوک بودم اما هیچ جا پیداش نمیکردم
با تنه ای که بهم خورد برگشتم و به دختر مست نگاه کردم
_اوخی چه خوشگلی تو
خودمو عقب کشیدم خیلی مست بود
یه پسر اومد دستشو انداخت دور کمره دختره و بردش
به گشتن ادامه دادم تا پیداش کنم اما نبود
کجا رفت پس
_هی خوشگله
با ترس به پسره مستی که داشت سمتم میومد نگاه کردم
مسلما اینجا جای من نبود تو جمعیت خودمو گم کردم و به همه جا نواه میکردم
_خانم ها و اقایان
به سمت صدا برگشتم یه پسر جوون که کت و شلوار پوشیده بود و رو سن وایساده بود میکروفون هم دستش بود
_امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
صدای همه بلند شد که میگفتن اره خیلی زیاد
_خوب بزارین برنامه اصلی امشبو نشون بدم
همه دست و جیغ میزدن و من از فرصت استفاده کردم و همه جارو گشتم
_امشب میخوام پسره رقاص و با استعدادی رو نشونتون بدم که تاحالا هیچ جا ندیدینش
صداش رو مخم بود
_این شما و این جان
دست از گشتن برداشتم
جان
نکنه همون باشه...
خماری😂😂😜😂😂😂💖💖💖
۵۲.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.