🍷پارت76🍷
🍷پارت76🍷
"میسو"
دستمو رو نبضش گذاشتم کند میزد
+کوک کوک
جواب نمیداد
با سختی کشیدمش سمت اتاقش درشو باز کردم و بردمش داخل و انداختمش رو تخت
خونش تمامه لباسو تختشو خونی کرده بود
شونشو گرفتم و تکونش دادم
+کوک صدامو میشنوی
لایه چشماشو اروم باز کردو نگام کرد اما فقط یه لحظه بود چون بعدش دیگه کاملا بیهوش شد
به لباسش نگاه کردم که متوجه یه گردی بزرگ خونی رو لباسش شدم
با وحشت لباسشو زدم بالا که چشمم به زخم عمیق چاقو رو پهلوش شد
جیغ زدمو صداش کردم
+کو...کوک
دستام میلرزید کی اینکارو باهاش کرد
سریع دوییدم بیرون تو یه ظرف اب ریختم و جعبه کمک اای اولیه رو برداشتم خون خون خون
اشکام میریخت از خون متنفر بودم
متنفر
رفتم تو اتاقش و وسایلارو رو میزش گذاشتم دستام همینطور میلرزید
دهنش نیمه باز بود و به سختی نفس میکشید
زخمشو خوب پاک کردم
نیاز به بخیه داشت اشکای لعنتی جلوی دیدمو گرفته بودن
و لرزش دستام بدترش هم میکرد با هر جون کندنی بود زخمشو زخمشو بخیه زدم و مدام اسمشو صدا میزدم اما به خودم که اومدم تمام مدت داشتم اسم مینارو صدا میزدم
شدت اشکام بیشتر شده بود رو زخمش بانداژ زدم و به کوک نگاه کردم
عرق کرده بود
خونای رو صورتشو پاک کردم و زخماشو پانسمان کردم
+ کوک چشم...چشماتو باز کن...خو...اهش میکنم
یکم سرشو اینورو اونور تکون داد یهو چشماشو باز کرد
متعجب زل زد بهم اما بعدش چشماشو بست
گیج بود
چند بار نفس عمیق کشیدم و گذاشتم اشکام بریزن
+خدایا ممنون ممنون
دستای خونیمو پاک کردم انگشنامو رو نبضش گذاشتم هنوزم یکم کند بود اما خوب بود
اشکام رو صورتم خشک شده بود
لرزش دستام نشسته بود
لبه تخت نشستمو بهش زل زدم خوابیده بود به دستش نگاه کردم مشتشون کرده بود
دستاشو گرفتم و مشتاشو باز کردم انگشتامو بهم گره زدم و نگاش کردم
جان زندگی راحتی نداشت
پس هر موقع که زخمی و خونی میومد خونه بخاطره شخصیت جان بود
تو کی هستی کوک؟
تو زندگیت چه اتفاقی افتاده؟
مدام تو سرم میچرخید و داشت دیوونم میکرد
سر درمیارم و کمکت میکنم قول میدم
بلند شدم وسایلارو ببرم که دستمو محکم گرفت
با تعجب اول به دستش بعد به خودش نگاه کردم
چشماش بسته بود و انگار داشت خواب میدید
_ن..رو حق ند...اری بری
فقط نگاش میکردم که فشار دستشو بیشتر کرد دیگه داشت دردم میگرفت
باز نشستم رو تخت
تو خواب هم داشت زور میگفت
+نمیرم هستم
انگار خیالش راحت تر شده بود دستشو شل تر کرد
اما ولم نکرد...
خماااااری
آیااا بعدیووو آپ کنم یا تو خمااری بزارمتون😜😜😂💖
"میسو"
دستمو رو نبضش گذاشتم کند میزد
+کوک کوک
جواب نمیداد
با سختی کشیدمش سمت اتاقش درشو باز کردم و بردمش داخل و انداختمش رو تخت
خونش تمامه لباسو تختشو خونی کرده بود
شونشو گرفتم و تکونش دادم
+کوک صدامو میشنوی
لایه چشماشو اروم باز کردو نگام کرد اما فقط یه لحظه بود چون بعدش دیگه کاملا بیهوش شد
به لباسش نگاه کردم که متوجه یه گردی بزرگ خونی رو لباسش شدم
با وحشت لباسشو زدم بالا که چشمم به زخم عمیق چاقو رو پهلوش شد
جیغ زدمو صداش کردم
+کو...کوک
دستام میلرزید کی اینکارو باهاش کرد
سریع دوییدم بیرون تو یه ظرف اب ریختم و جعبه کمک اای اولیه رو برداشتم خون خون خون
اشکام میریخت از خون متنفر بودم
متنفر
رفتم تو اتاقش و وسایلارو رو میزش گذاشتم دستام همینطور میلرزید
دهنش نیمه باز بود و به سختی نفس میکشید
زخمشو خوب پاک کردم
نیاز به بخیه داشت اشکای لعنتی جلوی دیدمو گرفته بودن
و لرزش دستام بدترش هم میکرد با هر جون کندنی بود زخمشو زخمشو بخیه زدم و مدام اسمشو صدا میزدم اما به خودم که اومدم تمام مدت داشتم اسم مینارو صدا میزدم
شدت اشکام بیشتر شده بود رو زخمش بانداژ زدم و به کوک نگاه کردم
عرق کرده بود
خونای رو صورتشو پاک کردم و زخماشو پانسمان کردم
+ کوک چشم...چشماتو باز کن...خو...اهش میکنم
یکم سرشو اینورو اونور تکون داد یهو چشماشو باز کرد
متعجب زل زد بهم اما بعدش چشماشو بست
گیج بود
چند بار نفس عمیق کشیدم و گذاشتم اشکام بریزن
+خدایا ممنون ممنون
دستای خونیمو پاک کردم انگشنامو رو نبضش گذاشتم هنوزم یکم کند بود اما خوب بود
اشکام رو صورتم خشک شده بود
لرزش دستام نشسته بود
لبه تخت نشستمو بهش زل زدم خوابیده بود به دستش نگاه کردم مشتشون کرده بود
دستاشو گرفتم و مشتاشو باز کردم انگشتامو بهم گره زدم و نگاش کردم
جان زندگی راحتی نداشت
پس هر موقع که زخمی و خونی میومد خونه بخاطره شخصیت جان بود
تو کی هستی کوک؟
تو زندگیت چه اتفاقی افتاده؟
مدام تو سرم میچرخید و داشت دیوونم میکرد
سر درمیارم و کمکت میکنم قول میدم
بلند شدم وسایلارو ببرم که دستمو محکم گرفت
با تعجب اول به دستش بعد به خودش نگاه کردم
چشماش بسته بود و انگار داشت خواب میدید
_ن..رو حق ند...اری بری
فقط نگاش میکردم که فشار دستشو بیشتر کرد دیگه داشت دردم میگرفت
باز نشستم رو تخت
تو خواب هم داشت زور میگفت
+نمیرم هستم
انگار خیالش راحت تر شده بود دستشو شل تر کرد
اما ولم نکرد...
خماااااری
آیااا بعدیووو آپ کنم یا تو خمااری بزارمتون😜😜😂💖
۸۱.۹k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.