جونگکوک عصبی داره نگام میکنه
جونگکوک عصبی داره نگام میکنه
خواستم برم که دستم گرفت
جونگکوک:خوش میگذره با جیمین
ات:تو باید اول جواب بدی خوش میگذره با بینا
جونگکوک:رومخم نرو ات
ات:در واقع خودت خواستی امشب پیش بینا باشی الان از چی ناراحتی
خواستم برم که یهو یادم اومد اینو بهش بگم برگشتم سمتش داشت عصبی نگام میکرد
ات:راستی امشب نمیام خونه خوش بگذره بهت عشقم
رفتم بیرون دیگه دیدم بینا داره میره سمت دستشویی ایشششش
یهو جنی اومد سمتم
جنی:چیشد دختر؟
ات:خیلی پروعه جونگکوک
جنی:اونو ولش جیمین دیدی
ات:اره خب؟
جنی:با بابای بینا داره صمیمی میشه
ات:مگ جم تویه😐
جنی:چمیدونم
ات:وای جنی ولش کن من میرم دیگه خسته شدم میبینمت
جنی:برو فعلا
رفتم بیرون چون ماشین نداشتم خواستم اسنپ بگیرم که ی پسر خوشگل با ماشین BMW
اومد گف
پسره:جاییی میری
ات:به تو چه
پسره:میرسونمت ها
پسره پیدا شد داشت بهم دست میزد تاریک،بود کسی هم نبود داشتم جیغ میکشیدم فقد...
جونگکوک ویو
بینا،اومد یهو لبش گذاشت رو لبم بغلش کرده بودم لبشم میخوردم هعی صدای جیغ میومد اهمیت نمیدادم دلم برای بینا تنگ شده بود خیلیی داشتم فقد لذت میبردم ازش درو قفل کرده بودم داشتم لباساش در میاوردم
جیمین ویو
رفتم سیگار بکشم دیدم ی پسره داره به ات دست میزنه
پسره از بازوش گرفتم مثل صگ داشتم میزدمش همه اومدن بیرون جنی رفت سمت ات
جنی:ات عزیزم خوبی
ویو ات
جنی داشت باهام حرف میزد نميتونستم جوابش بدم دیدم بینا اومد بیرون گردنش کبود لباسش یکم باز تر شده بود جونگکوک با موهای بهم ریخته اومد بود بیرون جونگکوک منو دید سریع اومد سمت
جونگکوک:ات عزیزم خوبی
ات:دستت بهم نخوره فهمیدی
جیمین:کجا بودی تو ها داشتی دختر مردم میکر*دی نه بعد ات اینجا داشت بهش تجاوز میشد
جونگکوک:چی میگی تو بابا
.....
خواستم برم که دستم گرفت
جونگکوک:خوش میگذره با جیمین
ات:تو باید اول جواب بدی خوش میگذره با بینا
جونگکوک:رومخم نرو ات
ات:در واقع خودت خواستی امشب پیش بینا باشی الان از چی ناراحتی
خواستم برم که یهو یادم اومد اینو بهش بگم برگشتم سمتش داشت عصبی نگام میکرد
ات:راستی امشب نمیام خونه خوش بگذره بهت عشقم
رفتم بیرون دیگه دیدم بینا داره میره سمت دستشویی ایشششش
یهو جنی اومد سمتم
جنی:چیشد دختر؟
ات:خیلی پروعه جونگکوک
جنی:اونو ولش جیمین دیدی
ات:اره خب؟
جنی:با بابای بینا داره صمیمی میشه
ات:مگ جم تویه😐
جنی:چمیدونم
ات:وای جنی ولش کن من میرم دیگه خسته شدم میبینمت
جنی:برو فعلا
رفتم بیرون چون ماشین نداشتم خواستم اسنپ بگیرم که ی پسر خوشگل با ماشین BMW
اومد گف
پسره:جاییی میری
ات:به تو چه
پسره:میرسونمت ها
پسره پیدا شد داشت بهم دست میزد تاریک،بود کسی هم نبود داشتم جیغ میکشیدم فقد...
جونگکوک ویو
بینا،اومد یهو لبش گذاشت رو لبم بغلش کرده بودم لبشم میخوردم هعی صدای جیغ میومد اهمیت نمیدادم دلم برای بینا تنگ شده بود خیلیی داشتم فقد لذت میبردم ازش درو قفل کرده بودم داشتم لباساش در میاوردم
جیمین ویو
رفتم سیگار بکشم دیدم ی پسره داره به ات دست میزنه
پسره از بازوش گرفتم مثل صگ داشتم میزدمش همه اومدن بیرون جنی رفت سمت ات
جنی:ات عزیزم خوبی
ویو ات
جنی داشت باهام حرف میزد نميتونستم جوابش بدم دیدم بینا اومد بیرون گردنش کبود لباسش یکم باز تر شده بود جونگکوک با موهای بهم ریخته اومد بود بیرون جونگکوک منو دید سریع اومد سمت
جونگکوک:ات عزیزم خوبی
ات:دستت بهم نخوره فهمیدی
جیمین:کجا بودی تو ها داشتی دختر مردم میکر*دی نه بعد ات اینجا داشت بهش تجاوز میشد
جونگکوک:چی میگی تو بابا
.....
۴.۳k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.