چندپارتی یونگی
چندپارتی یونگی
☆p:4☆
که دیدم بیهوش شده نشستم کنارش و موهاش رو آروم نوازش کردم
شوگا:ببخشید خشگل واقعا ببخشید(گریه)
(چند مین بعد)
دکتر اومد و سومی رو معاینه کرد
شوگا:حالش خوبه؟(نگران)
دکتر:آروم باشید حالشون خوبه فقط باید استراحت کنن
شوگا:باشه خیلی ازت ممنونم پول رو زدم به کارتت
دکتر:خیلی ممنون با اجازه
دکتر رفت منم رفتم برای سومی غذا درست کنم
(چند مین بعد)
غذا آماده شد خواستم ببرم بالا که سومی از پله ها اومد پایین
شوگا:حالت خوبه عشقم جاییت درد نمیکنه(بغض)
س:اوهوم خوبم(لبخند)
شوگا:ازم ن...ناراحتی؟(اشک)
س:یااا شوگا نبینم گریه کنی هاااا
شوگا:ببخشید عشقم ببخشید قشنگم(گریه)
سومی اومد نزدیکم و بوسه ای به لبم زد و بغلم کرد
س:میدونم اون لحظه حالت خیلی بد بود و عصبی بود اشکال نداره درکت میکنم فقط قول بده دیگه بهم اعتماد داشته باشی باشه؟
شوگا:باشه باشه قول میدم
س:شوگا
شوگا:جانم چی شده خوبی؟
س:یااا آروم حالم خوبه فقط گشنمه🥺
شوگا:ای کیوت من بشین الان غذا رو میارم
س:باشه(لبخند کیوت)
شوگا:میخورمتااا
س:(خنده)
(ویو سومی)
رفتم نشستم رو مبل که شوگا با ضرف های غذا اومد پیشم
س:آخ جون غذا(کیوت)
غذا رو ازش گرفتم و شروع کردم به خوردن
شوگا:آروم تر خفه میشی(خنده)
س:یااا خب گشنمه(خنده)
شوگا:میخوای فیلم ببینیم؟
س:ارهههه
شوگا فیلم گذاشت منم سرم رو روی شونش گذاشتم و شروع به فیلم دیدن کردم
(چند مین بعد)
(ویو شوگا)
فیلم تموم شد که دیدم سومی خوابش برده بقلش کردم و بردم تو اتاق گذاشتمش روی تخت و کنارش دراز کشیدم آروم بغلش کردم و چشمام رو بستم
شوگا:خیلی دوست دارم فرشتم
و بعد سیاهی مطلق...(خوابش برد🗿👍)
☆پایان☆
خوب بود؟🥺
از حمایتاتون ممنونم و ببخشید دیر شد اینترنتم تموم شده بود🌈🤍
☆p:4☆
که دیدم بیهوش شده نشستم کنارش و موهاش رو آروم نوازش کردم
شوگا:ببخشید خشگل واقعا ببخشید(گریه)
(چند مین بعد)
دکتر اومد و سومی رو معاینه کرد
شوگا:حالش خوبه؟(نگران)
دکتر:آروم باشید حالشون خوبه فقط باید استراحت کنن
شوگا:باشه خیلی ازت ممنونم پول رو زدم به کارتت
دکتر:خیلی ممنون با اجازه
دکتر رفت منم رفتم برای سومی غذا درست کنم
(چند مین بعد)
غذا آماده شد خواستم ببرم بالا که سومی از پله ها اومد پایین
شوگا:حالت خوبه عشقم جاییت درد نمیکنه(بغض)
س:اوهوم خوبم(لبخند)
شوگا:ازم ن...ناراحتی؟(اشک)
س:یااا شوگا نبینم گریه کنی هاااا
شوگا:ببخشید عشقم ببخشید قشنگم(گریه)
سومی اومد نزدیکم و بوسه ای به لبم زد و بغلم کرد
س:میدونم اون لحظه حالت خیلی بد بود و عصبی بود اشکال نداره درکت میکنم فقط قول بده دیگه بهم اعتماد داشته باشی باشه؟
شوگا:باشه باشه قول میدم
س:شوگا
شوگا:جانم چی شده خوبی؟
س:یااا آروم حالم خوبه فقط گشنمه🥺
شوگا:ای کیوت من بشین الان غذا رو میارم
س:باشه(لبخند کیوت)
شوگا:میخورمتااا
س:(خنده)
(ویو سومی)
رفتم نشستم رو مبل که شوگا با ضرف های غذا اومد پیشم
س:آخ جون غذا(کیوت)
غذا رو ازش گرفتم و شروع کردم به خوردن
شوگا:آروم تر خفه میشی(خنده)
س:یااا خب گشنمه(خنده)
شوگا:میخوای فیلم ببینیم؟
س:ارهههه
شوگا فیلم گذاشت منم سرم رو روی شونش گذاشتم و شروع به فیلم دیدن کردم
(چند مین بعد)
(ویو شوگا)
فیلم تموم شد که دیدم سومی خوابش برده بقلش کردم و بردم تو اتاق گذاشتمش روی تخت و کنارش دراز کشیدم آروم بغلش کردم و چشمام رو بستم
شوگا:خیلی دوست دارم فرشتم
و بعد سیاهی مطلق...(خوابش برد🗿👍)
☆پایان☆
خوب بود؟🥺
از حمایتاتون ممنونم و ببخشید دیر شد اینترنتم تموم شده بود🌈🤍
۱۸.۱k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.