ازدواج سوری پارت 15
ازدواج سوری پارت 15
ات ـ مثلا نمیشه کانیا حواسش به اونجا باشه تو پیش من بمونی؟
ـ نه نمیشه
ات ـ اما من نمیخوام بری سر کار
ـ منم دلم نمیخواد اما مجبورم
ات ـ کی مجبورت کرده؟ بابات؟
ـ عشقم باید خرج زندگیمونو در بیاریم یا نع؟
ات ـ چرا اما..
ـ قول میدم فردا زود بیام خونه باشه؟
ات ـ قول؟
ـ قول
یه بوس زدم رو لبای ات که باعث شد زود بخوابه منم خوابیدم
نصف شب با صدا های گریه مانند چشمامو باز کردم دیدم ات داره تو خواب گریه و التماس میکنه
ات ـ تهیونگ لطفا تنهام نزار، ازت خواهش میکنم
ـ ات؟ ات بیدار شو داری خواب میبینی
ات ـ تهیونگ نروووو*یهو از خواب میپره*
ویو ات
از خواب بدی که دیدم پاشدم نفس نفس میزدم که ته بالا سرم بود
خود به خود اشکام سرازیر شد کهوته منو محکم گرفت تو آغوشش
ـ تهیونگ... لطفا ولم... نکن
ته ـ من همینجام جایی نمیرم
ـ نه تو منو ول میکنی
ته ـ ات من همینجام چرا باید برم؟ بازم خواب دیدی؟
ـ اوهوم، خواب دیدم داری میزاری....
ته ـ هیچی نگو
ـ میری..
ته ـ من اینجام باشه؟
ـ .....
ویو تهیونگ
ات بعد از چند دقیقه اروم شد که باز جایی پنجه افتاد روی شکمش
ات ـ مثلا نمیشه کانیا حواسش به اونجا باشه تو پیش من بمونی؟
ـ نه نمیشه
ات ـ اما من نمیخوام بری سر کار
ـ منم دلم نمیخواد اما مجبورم
ات ـ کی مجبورت کرده؟ بابات؟
ـ عشقم باید خرج زندگیمونو در بیاریم یا نع؟
ات ـ چرا اما..
ـ قول میدم فردا زود بیام خونه باشه؟
ات ـ قول؟
ـ قول
یه بوس زدم رو لبای ات که باعث شد زود بخوابه منم خوابیدم
نصف شب با صدا های گریه مانند چشمامو باز کردم دیدم ات داره تو خواب گریه و التماس میکنه
ات ـ تهیونگ لطفا تنهام نزار، ازت خواهش میکنم
ـ ات؟ ات بیدار شو داری خواب میبینی
ات ـ تهیونگ نروووو*یهو از خواب میپره*
ویو ات
از خواب بدی که دیدم پاشدم نفس نفس میزدم که ته بالا سرم بود
خود به خود اشکام سرازیر شد کهوته منو محکم گرفت تو آغوشش
ـ تهیونگ... لطفا ولم... نکن
ته ـ من همینجام جایی نمیرم
ـ نه تو منو ول میکنی
ته ـ ات من همینجام چرا باید برم؟ بازم خواب دیدی؟
ـ اوهوم، خواب دیدم داری میزاری....
ته ـ هیچی نگو
ـ میری..
ته ـ من اینجام باشه؟
ـ .....
ویو تهیونگ
ات بعد از چند دقیقه اروم شد که باز جایی پنجه افتاد روی شکمش
۱۰.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.