از زبان ا/ت
از زبان ا/ت
عصبانی نگاهی به ساعت دیواری کنارم انداختم نامجون گفته بود ساعت 9 میاد ولی الان ساعت 1 شبه ولی هنوز نیومده دیگه صبرم لبریز شد به جینا همسر جیهوپ زنگ زدم
مکالمه ا/ت
سلام جينا
سلام ا/ت چیزی شده این ساعت زنگ زدی
آره جینا جیهوپ اومده خونه
جينا: آره ا/ت جیهوپ ساعت 6 اومد خونه
ا/ت چی ساعت 6 پس چرا نامجون نیومده
جينا نمیدونم شاید هنوز کمپانی باشه
ا/ت اها باشه ممنون ببخشید اذیتت کردم
جينا نه بابا این چه حرفیه کاری نداری فعلا
ا/ت فعلا بای
پس چرا نامجون نیومده خونه رفتم یه پالتو پوشیدم سوار ماشین شدم و رفتم کمپانی توی کمپانی بجز نگهبان کسی نبود اول رفتم سالن رقص کسی اونجا نبود بعد رفتم اتاق نامجون بجز منو نامجون کسی رمز اونجا رو نمیدونست درو با رمز باز کردم رفتم داخل دیدم نامجون روی میز خوابش برده رفتم جلوتر روی میز یه کاغذی بود
کارهای که باید انجام بدم
1: لیریک جدید رو کامل کن
2: رقص جدید رو تموم کن
3: برو پیش ا/ت و.......
بقیش رو ننوشته بود حتما از خستگی خوابش برده آروم دستی توی موهاش کشیدم که دستم رو پس زد گفت جیمین بزار بخوابم 10 دقیقه دیگه بیدارم کن
روی زانو هام نشستم اینبار گونش رو نوازش کردم بعد هم لبش رو سطحی بوسیدم منو که دید شکه شد خنده ای کردم چون خیلی کیوت شده بود باز گونش رو نوازش کردم روی میز نخواب گردنت درد میگیره
گفت : ا/ت من متاسفم امروز رو قول داده بودم باهات باشم اما.... دستم رو گذاشتم رو لبش لازم نیست چیزی بگی عزیزم میدونم زیاد کار میکنی ای کاش اصلا اصرار نمیکردم بیای
نامجون: نه عزیزم اینطور نیست من باید بهت وقت بزارم خطای خودمه
ا/ت: میخوام کمکت کنم
نامجون : چطوری
ا/ت: فک کنم واقعا کم خوابی عزیزم یادت نیست من قبلا ایدل این کمپانی بودم
نامجون: آها آره
ا/ت: حالا تو برو یکم دراز بکش و بخواب من بقیش رو انجام میدم نامجون خوابید تا صبح کارها رو انجام دادم کارم تموم شد نامجون تکونی خورد و بیدار شد
ا/ت حتما خیلی خسته ای لبخندی زدم و گفتم ولی تموم شد راستی کارهای امروز رو هم انجام دادم پس میتونیم الان کنار هم باشیم و......
دیدم جواب نمیده برگشتم سمتش دیدم داره براندازم میکنه تازه متوجه شدم که فقط یه شرتک و تاپ تنمه
نامجون: چشمم روشن پس وقتی خونه نیستم از اینا میپوشی
ا/ت: دیروز سفارشش دادم
نامجون : آه الان که فکر کنم دیروز زیاد چیزی از دست دادم ولی میتونیم جبرانش کنیم مگه نه بعد از کمرم گرفت و منو به سمت خودش کشید لبام رو به دندون گرفت و روشون زبون میکشید دستش رو پشت کمرم گذاشته بود و روش میکشید واسهی اینکه کار به جاهای باریک کشیده نشه از خودم دورش کردم به چشاش نگاه کردم خمار بود گفتم نامجونا من خستمه میرم خونه پشتم رو بهش کردم که اینبار از پشت بهم چسبید سرش رو توی گردنم فرو برد جوری که نفس هاش به گردنم میخورد زمزمه کرد بیب ترسیدی
یکمی خجالت کشیدم سرم رو تکون دادم که گفت نگران نباش شب برات جبران میکنم دیگه داشتم از خجالت آب میشدم پس زود از اونجا بیرون رفتم
پایان
عصبانی نگاهی به ساعت دیواری کنارم انداختم نامجون گفته بود ساعت 9 میاد ولی الان ساعت 1 شبه ولی هنوز نیومده دیگه صبرم لبریز شد به جینا همسر جیهوپ زنگ زدم
مکالمه ا/ت
سلام جينا
سلام ا/ت چیزی شده این ساعت زنگ زدی
آره جینا جیهوپ اومده خونه
جينا: آره ا/ت جیهوپ ساعت 6 اومد خونه
ا/ت چی ساعت 6 پس چرا نامجون نیومده
جينا نمیدونم شاید هنوز کمپانی باشه
ا/ت اها باشه ممنون ببخشید اذیتت کردم
جينا نه بابا این چه حرفیه کاری نداری فعلا
ا/ت فعلا بای
پس چرا نامجون نیومده خونه رفتم یه پالتو پوشیدم سوار ماشین شدم و رفتم کمپانی توی کمپانی بجز نگهبان کسی نبود اول رفتم سالن رقص کسی اونجا نبود بعد رفتم اتاق نامجون بجز منو نامجون کسی رمز اونجا رو نمیدونست درو با رمز باز کردم رفتم داخل دیدم نامجون روی میز خوابش برده رفتم جلوتر روی میز یه کاغذی بود
کارهای که باید انجام بدم
1: لیریک جدید رو کامل کن
2: رقص جدید رو تموم کن
3: برو پیش ا/ت و.......
بقیش رو ننوشته بود حتما از خستگی خوابش برده آروم دستی توی موهاش کشیدم که دستم رو پس زد گفت جیمین بزار بخوابم 10 دقیقه دیگه بیدارم کن
روی زانو هام نشستم اینبار گونش رو نوازش کردم بعد هم لبش رو سطحی بوسیدم منو که دید شکه شد خنده ای کردم چون خیلی کیوت شده بود باز گونش رو نوازش کردم روی میز نخواب گردنت درد میگیره
گفت : ا/ت من متاسفم امروز رو قول داده بودم باهات باشم اما.... دستم رو گذاشتم رو لبش لازم نیست چیزی بگی عزیزم میدونم زیاد کار میکنی ای کاش اصلا اصرار نمیکردم بیای
نامجون: نه عزیزم اینطور نیست من باید بهت وقت بزارم خطای خودمه
ا/ت: میخوام کمکت کنم
نامجون : چطوری
ا/ت: فک کنم واقعا کم خوابی عزیزم یادت نیست من قبلا ایدل این کمپانی بودم
نامجون: آها آره
ا/ت: حالا تو برو یکم دراز بکش و بخواب من بقیش رو انجام میدم نامجون خوابید تا صبح کارها رو انجام دادم کارم تموم شد نامجون تکونی خورد و بیدار شد
ا/ت حتما خیلی خسته ای لبخندی زدم و گفتم ولی تموم شد راستی کارهای امروز رو هم انجام دادم پس میتونیم الان کنار هم باشیم و......
دیدم جواب نمیده برگشتم سمتش دیدم داره براندازم میکنه تازه متوجه شدم که فقط یه شرتک و تاپ تنمه
نامجون: چشمم روشن پس وقتی خونه نیستم از اینا میپوشی
ا/ت: دیروز سفارشش دادم
نامجون : آه الان که فکر کنم دیروز زیاد چیزی از دست دادم ولی میتونیم جبرانش کنیم مگه نه بعد از کمرم گرفت و منو به سمت خودش کشید لبام رو به دندون گرفت و روشون زبون میکشید دستش رو پشت کمرم گذاشته بود و روش میکشید واسهی اینکه کار به جاهای باریک کشیده نشه از خودم دورش کردم به چشاش نگاه کردم خمار بود گفتم نامجونا من خستمه میرم خونه پشتم رو بهش کردم که اینبار از پشت بهم چسبید سرش رو توی گردنم فرو برد جوری که نفس هاش به گردنم میخورد زمزمه کرد بیب ترسیدی
یکمی خجالت کشیدم سرم رو تکون دادم که گفت نگران نباش شب برات جبران میکنم دیگه داشتم از خجالت آب میشدم پس زود از اونجا بیرون رفتم
پایان
۶۵.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.