وانشاتعلیی

وانشاتعلیی؟
سوبینعلییی




خب داستان ازین قراره که تو یه آیدل بودی و توی کمپانی هایب بودی ،نصب شبی خوابت نمیومد و تصمیم گرفتی بری تمرین کنی،وارد اتاق تمرین شدی ،لامپا خاموش بود،یه ریسه قرمز روشن کردی و
یهویی یه چیز سفید دیدی که افتاده بود زمین و صدا میداد،یه سکته کوچیکی زدی و جیغ زدی که دیدی اون چیز سفید یه مرد بدبخت با لباس سفیده و مسته
رفتی نزدیکش و دیدی بنده خدا اصن تو باغ نیست
ـ سوبین؟خودتی؟ یا جد بچه هام اینجا چیکار میکنی
دیدی داره گریه میکنه
+ ناموسن اعضا ولم کردنن گسمصنصتاسعشغصاشنصن
ـ میبرمت پیش استفا
اومدی کولش کنی که پخش زمین شدی
ـ مگه چند کیلویی ،بدبخت یونگجی چجوری بلندت کرد
+ ولم کن من الان میخوام جی هه کولم کنه
ـ اگه من جی هه نیستم پس کیم
+ خودتو اندازه بهترین دوستم ندون پشمم نیستی،نه به اندازش خوشگلی نه چیزی
بلندش کردی و گذاشتیش روی نیمکتی که تو اتاق تمرین بود،خودتم نشستی که سرشو گذاشت رو شونت و خوابید
عین چی هلش دادی بچه پرت شد زمین فک کردی مستیش پرید
+ یا ابلفظل اینجا چیکار میکنی اعضا کو من اینجا پیش اعضا بودمممم تهیون بیا ببین لیدرتو چجوری میزنن زمیننننن
- مستیت پریده ؟
دوباره روانی بازی دراورد که یه چک بهش زدی نشست گریه کرد که بغلش کردی نازش کردی
- ببخشید بخدا
گریه میکرد ،اخرشم رفتین نگاه کردین دیدین هوا روشنه ولی شیپ گشادی بودین،به حدی تنبل بودین روی نیمکتا کنار هم خوابیدین🫥
#fiction #oneshot
دیدگاه ها (۲)

وانشات یوجینتو و یوجین از دبستان با هم دیگه دوست بودین ولی ح...

وانشات یونجونوقتی که به پسرتون حسودی میکنه^=^خسته کوفته از س...

So baby let's cry together:)Hate seeing your tears,but let m...

درخواستیاتون؟از کیپاپ و جی پاپ مینویسم‌...

سناریو یوجینوقتی بعد از مدت طولانی میبینیش•••صبح بود و بخاطر...

امروز میخواستی برای بار ۴ بری فن ساین و از نزدیک ببینیشبالاخ...

من عاشق شدمپارت(29)☆☆☆☆☆☆☆ته ها:خوب ما چیکار کنیم الان؟هه سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط