سناریو یوجین

سناریو یوجین
وقتی بعد از مدت طولانی میبینیش



صبح بود و بخاطر سرمای اول صبح بیدار شدی،چشاتو با دستات مالیدی و اماده شدی که بری سر کار
ولی یهویی چشمت به تقویم افتاد
رفتی جلوتر و دیدی که تولد یوجینه،تقریبا یه سال میشد که ندیده بودیش،پس برنامه ریختی که به اعضا بگی و سوپرایزشون کنی،ولی از شانس بدت شماره اعضا رو نداشتی....
یه نیم ساعت فکر کردی و بالاخره یه بهونه خوب برای گرفتن شماره حداقل یکیشون پیدا کردی
به یوجین زنگ زدی،سه تا بوق خورد که جواب داد
-یوبوسیو؟
+یوجین اونیی،سلام!
-جی‌هه!
یه چند دقیقه ای گذشت و باهم حرف میزدین که بلخره بحث شماره رو کشوندی وسط!
+خب حقیقتش میخواسم شماره ری رو ازت بگیرم،چون نیاز به یه لیریک نویس داشتم که رپ بنویسه و بنظرم ری خیلی خوبه
-باشه شمارشو بهت میدم!
خدافظی کردین و به ری زنگ زدی و راجب سوپرایز گفتی،برنامه ریختین که عصر برین بیرون
عصر،باهم به سمت کیک فروشی و رفتین،یه کیک آبی خوشگل انتخاب کردین
+روی کیک بنویس یوجین اونی تولدت مبارک
که یهویی یوجین از ناکجاآباد پیداش شد!
تا تورو دید،محکم بغلت کرد ،ری هم به جمعتون پیوست و همو بغل کرده بودین
که لیز از دور گفت:
×یوجین گشنمه!
و بعد اومد نزدیکتون
+ازونجایی که سوپرایزمون لو رفت ،ما اومدیم کیک بخریم,شما براچی اینجا بودین؟
×رژیممونو بشکونیم
و زدین زیر خنده و به بقیه اعضا زنگ زدین و رفتین که کافه تولد یوجینو جشن گرفتین
دیدگاه ها (۵)

وانشات تهیون••••این اواخر استرس شدیدی داشتی و وقتی هم که به ...

وانشات بومگیو••وقتی باهم کات کردین و دوباره همو میبینینتو و ...

وانشات بومگیو •••وقتی تو اوج ناراحتیه و کنارشیآروم روی تختت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط