وانشات یونجون
وانشات یونجون
وقتی که به پسرتون حسودی میکنه^=^
خسته کوفته از سرکار برگشتی و اولین کاری که کردی بغل کردن سوک چول(پسرتون) بود و رفتی لباساتو عوض کردی و بعد رفتی سراغ یونجون
یونجون روی مبل نشسته بود و سرش توی گوشیش بود
رفتی اروم دستاتو دور گردنش حلقه کردی و بغلش کردی که در جواب بوسه ای به گونت زد
-حال عشقم چطوره؟
+ کار پدرمو دراورده یونجونااا
-هزار بار بهت گفتم نیازی نیست کار کنی
+ خب من دوسش دارم
-پس من فقط میتونم حمایتت کنم
تشکری کردی و رفتی آشپزخونه که سوک چول سریع دوید پشت سرت و محکم با دستای کوچولوش دامنتو گرفت و بغل کرد و گفت: دلم برای شیر مامانی تنگ شده
همون لحظه بود که یکم تغییر مود توی یونجون دیدی ولی خب از قیافش معلوم بود داره به خودش میگه چوی یونجون اون فقط یه بچه ست
سوک چول رو بغل کردی
+مامانی دیگه نباید بهت شیر بده چون بزرگ شدی
ولی سوک چول گریه میکرد و تو یهویی یه بوس کوچولو روی سرش گذاشتی،که یهویی لباتو بوس کرد
یونجون سریع اومد و سوک چولو ازت گرفت
-بابایی کارت زشته،باید صبر کنی دوست دختر بگیری تا اینکارا رو کنی بچه
&مامانی دوست دخترمه
-سوک چولا میتونی یه لحظه بری تو اتاقت
سوک چول با گریه رفت توی اتاقش و چوی یونجون با نگاه حسودش میخوردت
-بچمون خیلی عجیب شده،اول که شیرت رو میخواد بعد لباتو بعدم که دوست دخترش حسابت میکنه
آروم به سینش زدی
+یااا چوی یونجون!اون فقط یه بچس هیچی نمیدونه
-بچه باشه ولی خب من حسودم!
محکم بغلش کردی و بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتی
+قسم میخورم دارم دوتا بچه بزرگ میکنم!
#وانشات #یونجون
وقتی که به پسرتون حسودی میکنه^=^
خسته کوفته از سرکار برگشتی و اولین کاری که کردی بغل کردن سوک چول(پسرتون) بود و رفتی لباساتو عوض کردی و بعد رفتی سراغ یونجون
یونجون روی مبل نشسته بود و سرش توی گوشیش بود
رفتی اروم دستاتو دور گردنش حلقه کردی و بغلش کردی که در جواب بوسه ای به گونت زد
-حال عشقم چطوره؟
+ کار پدرمو دراورده یونجونااا
-هزار بار بهت گفتم نیازی نیست کار کنی
+ خب من دوسش دارم
-پس من فقط میتونم حمایتت کنم
تشکری کردی و رفتی آشپزخونه که سوک چول سریع دوید پشت سرت و محکم با دستای کوچولوش دامنتو گرفت و بغل کرد و گفت: دلم برای شیر مامانی تنگ شده
همون لحظه بود که یکم تغییر مود توی یونجون دیدی ولی خب از قیافش معلوم بود داره به خودش میگه چوی یونجون اون فقط یه بچه ست
سوک چول رو بغل کردی
+مامانی دیگه نباید بهت شیر بده چون بزرگ شدی
ولی سوک چول گریه میکرد و تو یهویی یه بوس کوچولو روی سرش گذاشتی،که یهویی لباتو بوس کرد
یونجون سریع اومد و سوک چولو ازت گرفت
-بابایی کارت زشته،باید صبر کنی دوست دختر بگیری تا اینکارا رو کنی بچه
&مامانی دوست دخترمه
-سوک چولا میتونی یه لحظه بری تو اتاقت
سوک چول با گریه رفت توی اتاقش و چوی یونجون با نگاه حسودش میخوردت
-بچمون خیلی عجیب شده،اول که شیرت رو میخواد بعد لباتو بعدم که دوست دخترش حسابت میکنه
آروم به سینش زدی
+یااا چوی یونجون!اون فقط یه بچس هیچی نمیدونه
-بچه باشه ولی خب من حسودم!
محکم بغلش کردی و بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتی
+قسم میخورم دارم دوتا بچه بزرگ میکنم!
#وانشات #یونجون
- ۳.۲k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط