من در پناه شب

من در پناه شب
از انتهای هر چه نسیم است
می وزم
من در پناه شب
دیوانه وار فرو می ریزم
با گیسوان سنگینم
در دستهای تو!

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

طلوع گرم چشمانت،مرا صادق‌ترین صبح استاگر نه کار خورشیدِ جهان...

به ساز من که می رقصیقیامت می کنی به به ..چه طوفانی به پا کرد...

☃تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی منچه جنونی ، چه نیازی ، چه غ...

می‌برد مرا به هر سویی چون قاصدکی اسیر در چنگ باداز ان لحظه ک...

کاش چون برگ خزان رقص ِمرانیمه شب ماه تَماشا می کرد ،،،در دل ...

تنگِ غروب که می شودعجیب دلم مظلوم و بی کس تر می شودبد میسوزد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط