سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
وقتی وسط دعوا یهو می bوsشون
نامجون : نامجون در حال توضیح دادن مسئله مهمی بود و با داد حرفاشو میزد که ناگهان با حرکتی که کردی به کل حرفشو فراموش کرد
سوکجین : ات چرا اینکارو کردی
کدوم کار؟
مگه بهت نگفتم حق ندار......( و بله ات بوسی*دتش و سکوت پیشه کرد )
یونگی : پیشی چیکار میکنی
اگوست دی شوگا جناب مین یونگی
وقتی دید جواب نمیده از پشت بغلش کرد و بوس*ید
هوسوک : بخاطر دعوایی که کرده بودن خیلی عصبانی بود اما هوسوک دست بردار نبود همش داد و بیداد میکرد تا اینکه ات بوس*یدتش به این دعوا خاتمه داد
جیمین : جیمین دیگر نمیتونست تحمل کنه اینو بار ها بارها بهت گفته بود که از دوست پسر سابقت فاصله بگیری اما هربار بازم تکرارش میکردی و سر این موضوع همیشه دعوا داشتید تا اینکه روزی از دست این داد و بیداد هاش خسته شدی روی نوک پاهات وایستادی و با یک بوس*ه این دعوا تمومش کردی
تهیونگ : به یک مهمونی دعوت شده بودید و از شانست اکست اونجا دیدی و کلی باهاش گرم گرفتی و صحبت کردی اما وقتی رسیدی خونه با عشقت دعوات شد کلی سرو صدا راه انداختید در حین دعوا یکدفعه ای نگاهت به لب*ای برجستش افتاد و ناخوداگاه بوسیدیش
جونگوکوک : ایشون مثل تهیونگ اما دست بردار نبود و یک شب رویایی برات رقم زد
وقتی وسط دعوا یهو می bوsشون
نامجون : نامجون در حال توضیح دادن مسئله مهمی بود و با داد حرفاشو میزد که ناگهان با حرکتی که کردی به کل حرفشو فراموش کرد
سوکجین : ات چرا اینکارو کردی
کدوم کار؟
مگه بهت نگفتم حق ندار......( و بله ات بوسی*دتش و سکوت پیشه کرد )
یونگی : پیشی چیکار میکنی
اگوست دی شوگا جناب مین یونگی
وقتی دید جواب نمیده از پشت بغلش کرد و بوس*ید
هوسوک : بخاطر دعوایی که کرده بودن خیلی عصبانی بود اما هوسوک دست بردار نبود همش داد و بیداد میکرد تا اینکه ات بوس*یدتش به این دعوا خاتمه داد
جیمین : جیمین دیگر نمیتونست تحمل کنه اینو بار ها بارها بهت گفته بود که از دوست پسر سابقت فاصله بگیری اما هربار بازم تکرارش میکردی و سر این موضوع همیشه دعوا داشتید تا اینکه روزی از دست این داد و بیداد هاش خسته شدی روی نوک پاهات وایستادی و با یک بوس*ه این دعوا تمومش کردی
تهیونگ : به یک مهمونی دعوت شده بودید و از شانست اکست اونجا دیدی و کلی باهاش گرم گرفتی و صحبت کردی اما وقتی رسیدی خونه با عشقت دعوات شد کلی سرو صدا راه انداختید در حین دعوا یکدفعه ای نگاهت به لب*ای برجستش افتاد و ناخوداگاه بوسیدیش
جونگوکوک : ایشون مثل تهیونگ اما دست بردار نبود و یک شب رویایی برات رقم زد
- ۲۵.۹k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط