سناریو درخواستی

سناریو درخواستی
وقتی که مامان ا.ت میگه شما بچه نمیخواین

نامجون : مادر جون من که دلم میخواد اما ات
ات : نامجونی عزیزم بزار مهر ازدواجمون خشک بشه بعد از این حرفا بزن

سوکجین : چرا که نه مادر من مطمئنم بچمون مثل خودم یک هندسام به تمام معنا میشه

یونگی : اونجور که شماها همیشه اینجا پلاسید معلومه ما بچه دار نمیشیم دیگ
ات : یونگییییییی ( و بله جناب مین زیادی رک تشریف دارن)

هوسوک : خب مادر جان همینطور که میدونید همش زیر سر دخترتونه
ات : 😐
مادر ات : بله پسرم باهات موافقم
ات : 😐

جیمین : بعد از این حرف مادر ات جیمین نگاهی به ات کرد و بعدش با نیشخند گفت بله مادر جون بزودی عملیش میکنیم

تهیونگ : داماد عزیزم کی قراره نوم ببینم
ات : ماماننننن
ـ چیه خب دختر منم ارزو دارم مثل بقیه قبل مرگم نوم ببینم
تهیونگ : نگران نباشید مادر جون حتما☺️

جونگکوک : بهتون گفته بودم دفعه بعدی که میاید اینجا خبر نوه دار شدنم بهم بگید خوب خبری هست یا نه
+ مادر جان معلومه که هست 😌
ات در حال چپ نگاه کردن به جونگکوک بود 😒
دیدگاه ها (۶)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 35یک ماه بعدیک ماه از امدن جیم...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 36فروشنده با شنیدن دوباره صدای...

سناریو درخواستی عضو هشتم وقتی با ماشین تصادف می کنینامجون : ...

سناریو درخواستی وقتی وسط دعوا یهو می bوsشوننامجون : نامجون د...

فرار من

ارباب مرگبار من: پارت ۶_تو با من مگه چیکار داری؟+چرا اون لبا...

پارت جدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط