«مافیای خشن من »
«مافیای خشن من »
پارت ¹⁰ 🍷🫀
ا.ت : پس من فقط قربانی بودم این وسط
_اره پارک ا.ت
ا.ت : میشه ولم کنی
_اره
و ازم فاصله گرفت
منم سریع رفتم سمت هیونجین
&چیشده ؟ گریه کردی ؟ اون عو.ضی اذیتت کرده ؟ دِ بگو جون به لبم کردی بیبی (داد )
ا.ت : من فقط قربانی این داستانم هیونجین
&چی شده
ا.ت : اگه رفتم به جیمین بگو خیلی دوسش دارم و منو فراموش نکنه و بنگ چان اون بهترین دوستم بوده و جای پدرمو برام پر کرد ممنون که همیشه حواستون بهم بوده .. شاید این سرنوشت منه (لبخند تلخ )
&اینطور نیست ا.ت من نجاتت میدم
ا.ت : نمیخواد من راحتم (لبخند)
و از اونجا رفتم که همون خانمه با بهتره بگم آجوما اومد
آجوما :دخترم ارباب این لباس هارو دادن بپوشید و از فردا کارتون رو شروع کنید
ا.ت : ممنون
و رفتم
منم رفتم حموم و با حوله خوابیدم
(یونگی ویو )
امروز زیاده روی کردم و معلومه خسته شده
پس رفتم بالا و در اتاقش رو زدم
ولی جوابی نشنیدم دوباره در زدم ولی این دفعه نگران شدم آخه تازه خود.کشی کرده پس رفتم تو اتاق که دیدم ا.ت خوابه و حوله اش تا گردن باز شده اون بد.ن بینقص زیبا بود آدم دلش میخواست از اون ک/ م / ر باریکش بگیره و اون پوست سفید و بلوری که با موهای مشکی اش تضاد داشت زیر بار کتک بگیره
ولی چه میشه کرد من دیگه اون آدم نیستم که زود دلش به رحم بیاد
و الان قلبم از سنگ ساخته شده (:
(ادامه پارت بعد )
شرایط
⁶ لایک
⁴ فالور
پارت ¹⁰ 🍷🫀
ا.ت : پس من فقط قربانی بودم این وسط
_اره پارک ا.ت
ا.ت : میشه ولم کنی
_اره
و ازم فاصله گرفت
منم سریع رفتم سمت هیونجین
&چیشده ؟ گریه کردی ؟ اون عو.ضی اذیتت کرده ؟ دِ بگو جون به لبم کردی بیبی (داد )
ا.ت : من فقط قربانی این داستانم هیونجین
&چی شده
ا.ت : اگه رفتم به جیمین بگو خیلی دوسش دارم و منو فراموش نکنه و بنگ چان اون بهترین دوستم بوده و جای پدرمو برام پر کرد ممنون که همیشه حواستون بهم بوده .. شاید این سرنوشت منه (لبخند تلخ )
&اینطور نیست ا.ت من نجاتت میدم
ا.ت : نمیخواد من راحتم (لبخند)
و از اونجا رفتم که همون خانمه با بهتره بگم آجوما اومد
آجوما :دخترم ارباب این لباس هارو دادن بپوشید و از فردا کارتون رو شروع کنید
ا.ت : ممنون
و رفتم
منم رفتم حموم و با حوله خوابیدم
(یونگی ویو )
امروز زیاده روی کردم و معلومه خسته شده
پس رفتم بالا و در اتاقش رو زدم
ولی جوابی نشنیدم دوباره در زدم ولی این دفعه نگران شدم آخه تازه خود.کشی کرده پس رفتم تو اتاق که دیدم ا.ت خوابه و حوله اش تا گردن باز شده اون بد.ن بینقص زیبا بود آدم دلش میخواست از اون ک/ م / ر باریکش بگیره و اون پوست سفید و بلوری که با موهای مشکی اش تضاد داشت زیر بار کتک بگیره
ولی چه میشه کرد من دیگه اون آدم نیستم که زود دلش به رحم بیاد
و الان قلبم از سنگ ساخته شده (:
(ادامه پارت بعد )
شرایط
⁶ لایک
⁴ فالور
۴.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.