بچه مافیا
#بچه_مافیا
#پارت_دو
#پارت_اخر
ی کاغذ برداشتم نوشتم
نامجون بچم نامجون بچم ....
مافیا زندگی بچم مافیا زندگی بچم....
الان دیگه دارم ضجه میزنم
هعیییی
شــــبــــ
نامی ظهر اومد خونه و من با دیدنش دیگه نمیدونم چجوری برم و گفت یه عملیات مهم دارم که برام به نسبت آسونه
اگه بچمو سقط کنم چی اره این بهترین کاره
رفتم یه گن که برای ورزش استفاده میکنم رو برداشتم محکم فشار ش دادم رو شکمم خیلی درد داشت همون موقعه در باز شد و نامجون منو دید عربده کشید
_داری چیکار میکنی ا.تتتتت
ترسیدم نه بلکه بچم افتاد تو شورتم
+هیچی عشقم چرا اومدی
_برای عملیات مهمم اومدم تو محل
+هن
_اومدم عشقم رو از هر غلطی که میخواد کنه نجات بدم
شعت ریدم یه جور فهمیده
+از چه کاری اونوقت
_از اینکه فرار کنه یا بچشو سقط کنه
+چ چجوری
_اون کاغذایی که نوشته بودی
+چ چی
نزدیکم شد یه لایه اشک تو چشاش جمع شده بود
دستم رو روی چشمای اژدهاییش کشیدم
نزدیکم شد بقلم کرد و کنار گوشم پچ زد
_نمیری نه
+ن نامی
خیلی بغض تو صدام بود
تو صدای نامی هم همینطور
من میخواستم بی دردسر برم ولی الان نمیشه
+قل میدی مافیا رو تو خونه نیاری
_معلومه عمرم بخاطر تو و بچم قطعا
..........
اونا صاحب دختری به نام دلوین شدند چون دوتاشون دوس داشتن اسم دخترشون رو بزارن دلوین و اسم پسرشون رو ساشا
نامجون دیگه تو خونه مافیا نبود و یه پدر خوب و مهربون برای دلوین بود ا. ت هم هر ازگاهی به پایگاه سر میزد
(خواستم متفاوت باشه ا. ت هم فرار نکنه )
چطور بود
#پارت_دو
#پارت_اخر
ی کاغذ برداشتم نوشتم
نامجون بچم نامجون بچم ....
مافیا زندگی بچم مافیا زندگی بچم....
الان دیگه دارم ضجه میزنم
هعیییی
شــــبــــ
نامی ظهر اومد خونه و من با دیدنش دیگه نمیدونم چجوری برم و گفت یه عملیات مهم دارم که برام به نسبت آسونه
اگه بچمو سقط کنم چی اره این بهترین کاره
رفتم یه گن که برای ورزش استفاده میکنم رو برداشتم محکم فشار ش دادم رو شکمم خیلی درد داشت همون موقعه در باز شد و نامجون منو دید عربده کشید
_داری چیکار میکنی ا.تتتتت
ترسیدم نه بلکه بچم افتاد تو شورتم
+هیچی عشقم چرا اومدی
_برای عملیات مهمم اومدم تو محل
+هن
_اومدم عشقم رو از هر غلطی که میخواد کنه نجات بدم
شعت ریدم یه جور فهمیده
+از چه کاری اونوقت
_از اینکه فرار کنه یا بچشو سقط کنه
+چ چجوری
_اون کاغذایی که نوشته بودی
+چ چی
نزدیکم شد یه لایه اشک تو چشاش جمع شده بود
دستم رو روی چشمای اژدهاییش کشیدم
نزدیکم شد بقلم کرد و کنار گوشم پچ زد
_نمیری نه
+ن نامی
خیلی بغض تو صدام بود
تو صدای نامی هم همینطور
من میخواستم بی دردسر برم ولی الان نمیشه
+قل میدی مافیا رو تو خونه نیاری
_معلومه عمرم بخاطر تو و بچم قطعا
..........
اونا صاحب دختری به نام دلوین شدند چون دوتاشون دوس داشتن اسم دخترشون رو بزارن دلوین و اسم پسرشون رو ساشا
نامجون دیگه تو خونه مافیا نبود و یه پدر خوب و مهربون برای دلوین بود ا. ت هم هر ازگاهی به پایگاه سر میزد
(خواستم متفاوت باشه ا. ت هم فرار نکنه )
چطور بود
۸.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.