رمان سفید پوش PT 4
رمان سفید پوش PT 4
*روی تختش خوابید
باورم نمیشه اصلا پشمام اون مبهت حق بشرو داره پس باید همون فردی باشه که همه تو بازار سیاه روی بدنش شرط های دیشلیاردی میزارن(دیشیلیار آخرین واحد پول حاوی از ۶۳ صفر)
*صبح میشه
هوف باید پاشم برم مدرسه تف
فرم مدرسه : یه دامن کوتاه که از زانو بالا تر زده و یه لباس آستین کوتاه که به یه دستمال گردن میپوشن...
*لباساشو پوشید رفت که بره مدرسه
اصلا معلوم نیست تو این دنیا قراره چه اتفاقی بیفته
*دازای رو میبینه
-اوه سلاااااام ا/ت
+سلام دازای سان
-چه خبرا راستی میخواستم ازت تشکر کنم
+بابت چی ؟؟؟؟
-ممنون که منو دیروز نجات داری اون پیرمرد بد اخلاقم بم گیر داد(کنیکیدا رو میگه)
+پیرمرد؟؟؟
-منظورم همکارمه پیرمرد نیست من بش میگم
+که اینطور
*یه نگاهی به ساعت میکنه
+من ۳۰ ساعت دیگه وقت دارم ... خوبه
+دازای سان یه سوال
-بگو
+میشه درباره ی حق بشر و بشر مطرود بهم بگی
-تو اینا رو از کجا میدونی
+تو.... پریا چان رو میشناسی
-آره منو اون...
+چی؟؟؟
-خواهر و برادریم
+واااااااات
-مادر هامون یکی بود ولی پدر نه
+آها
-تو... پریا رو اصولا کجا دیدی
+تو پارک نیاکارا (از خودم در اوردم )
-هممم خواهر مثل همیشه عجیبی
+حق بشر چیه؟؟؟
-به قدرت که مهبت نیست و دارایی جهان رو داره
+آهان چه جالب
-ا/ت
+بله
-تو مهبت داری ؟؟؟
+نه واقعا نمیدونم
*میاد نزدیکت
-ولی من حس میکنم داری ...
+من خودم مطمئن نیستم
-ولی من هستم
-ا/ت
+جانم
-لطفا فردا شب توی یه ساختمون اداری که بر اساس شاه لاجوردی سوخته همو ببینیم میخوام یه چیزی نشونت بودم
+چ...چرا که نه
-پس فعلا خدافظ ا/ت
+خدافظ دازای سان
*اتمام کلاس
+عرررررررر میخوام با دازای کون برم سر قراررر
*کشته شد
+میرسه به خونه ...
(تا پارت ۵ خدافظ😐
*روی تختش خوابید
باورم نمیشه اصلا پشمام اون مبهت حق بشرو داره پس باید همون فردی باشه که همه تو بازار سیاه روی بدنش شرط های دیشلیاردی میزارن(دیشیلیار آخرین واحد پول حاوی از ۶۳ صفر)
*صبح میشه
هوف باید پاشم برم مدرسه تف
فرم مدرسه : یه دامن کوتاه که از زانو بالا تر زده و یه لباس آستین کوتاه که به یه دستمال گردن میپوشن...
*لباساشو پوشید رفت که بره مدرسه
اصلا معلوم نیست تو این دنیا قراره چه اتفاقی بیفته
*دازای رو میبینه
-اوه سلاااااام ا/ت
+سلام دازای سان
-چه خبرا راستی میخواستم ازت تشکر کنم
+بابت چی ؟؟؟؟
-ممنون که منو دیروز نجات داری اون پیرمرد بد اخلاقم بم گیر داد(کنیکیدا رو میگه)
+پیرمرد؟؟؟
-منظورم همکارمه پیرمرد نیست من بش میگم
+که اینطور
*یه نگاهی به ساعت میکنه
+من ۳۰ ساعت دیگه وقت دارم ... خوبه
+دازای سان یه سوال
-بگو
+میشه درباره ی حق بشر و بشر مطرود بهم بگی
-تو اینا رو از کجا میدونی
+تو.... پریا چان رو میشناسی
-آره منو اون...
+چی؟؟؟
-خواهر و برادریم
+واااااااات
-مادر هامون یکی بود ولی پدر نه
+آها
-تو... پریا رو اصولا کجا دیدی
+تو پارک نیاکارا (از خودم در اوردم )
-هممم خواهر مثل همیشه عجیبی
+حق بشر چیه؟؟؟
-به قدرت که مهبت نیست و دارایی جهان رو داره
+آهان چه جالب
-ا/ت
+بله
-تو مهبت داری ؟؟؟
+نه واقعا نمیدونم
*میاد نزدیکت
-ولی من حس میکنم داری ...
+من خودم مطمئن نیستم
-ولی من هستم
-ا/ت
+جانم
-لطفا فردا شب توی یه ساختمون اداری که بر اساس شاه لاجوردی سوخته همو ببینیم میخوام یه چیزی نشونت بودم
+چ...چرا که نه
-پس فعلا خدافظ ا/ت
+خدافظ دازای سان
*اتمام کلاس
+عرررررررر میخوام با دازای کون برم سر قراررر
*کشته شد
+میرسه به خونه ...
(تا پارت ۵ خدافظ😐
۳.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.