پارت ۱۱
پارت ۱۱
+خداف... خدافظ
صدای جیمین رو میشنیدم که داشت گریه میکرد ناراحت شدم فکر نمیکردم گریه کنه نمیدونستم براش مهمم
+چرا داری گریه میکنی
_حالت خوبهههه؟؟
+اره ینی از اولشم خوب بود فقط داشتم شوخی میکردم فکر نمیکردم باور کنی
جیمین دستشو از زیر سر و کمرم بیرون کشید و با گریه رفت تو اتاق
بلند شدم پشت سرش رفتم تو اتاق
روی تخت نشستم و پتو رو از سرش کشیدم یهو دیدم یه جارو دستشه (فاککک😂)
_فرار کن تا نکشتمت
بلند شدم و از اتاق دوییدم بیرون به پشت که نگاه میکردم میدیم جیمین با جارو دنبالمه
بعد از چنددقیقه کل خونه گشتیم اما اون هنوز دنبالمه
+گوه خوردم ولم کنننن
نفسم دیگه بالا نمیومد و حرکاتم کند شده بود
افتادم رو زمین و دستم رو به نشانه تسلیم بردم بالا
+اقا من تسلیمم
_دیگه تسلیم شدنت دیر شده
جارو رو محکم به کمرم میزد
+اخ آییییییی درد داره ولم کن
_خوشحالم که درد داره
+خیلی بدی.... اخ آییییییی ببخشید گوه خوردم غلط کردم عنبر نسائ خوردم (شت😂) فقط ولم کننننن
بالاخره ولم کرد
_حقته باید بیشتر از اینا کتک میخوردی تا یاد بگیری اشک کسی رو در نیاری پدصگ
پریدم بغلش و محکم بدنشو به بدنم چفت کردم و لباشو لیسیدم و تو چشمای براق و تیله ایش خیره شدم
+تنکیو تو اولین کسی هستی که نگرانم شدی البته بجز برادرم
جیمین یه لبخند ملیح زد و شروع کرد به مک زدن لبای عشقش...
پارت بعد اصماته😈📿
+خداف... خدافظ
صدای جیمین رو میشنیدم که داشت گریه میکرد ناراحت شدم فکر نمیکردم گریه کنه نمیدونستم براش مهمم
+چرا داری گریه میکنی
_حالت خوبهههه؟؟
+اره ینی از اولشم خوب بود فقط داشتم شوخی میکردم فکر نمیکردم باور کنی
جیمین دستشو از زیر سر و کمرم بیرون کشید و با گریه رفت تو اتاق
بلند شدم پشت سرش رفتم تو اتاق
روی تخت نشستم و پتو رو از سرش کشیدم یهو دیدم یه جارو دستشه (فاککک😂)
_فرار کن تا نکشتمت
بلند شدم و از اتاق دوییدم بیرون به پشت که نگاه میکردم میدیم جیمین با جارو دنبالمه
بعد از چنددقیقه کل خونه گشتیم اما اون هنوز دنبالمه
+گوه خوردم ولم کنننن
نفسم دیگه بالا نمیومد و حرکاتم کند شده بود
افتادم رو زمین و دستم رو به نشانه تسلیم بردم بالا
+اقا من تسلیمم
_دیگه تسلیم شدنت دیر شده
جارو رو محکم به کمرم میزد
+اخ آییییییی درد داره ولم کن
_خوشحالم که درد داره
+خیلی بدی.... اخ آییییییی ببخشید گوه خوردم غلط کردم عنبر نسائ خوردم (شت😂) فقط ولم کننننن
بالاخره ولم کرد
_حقته باید بیشتر از اینا کتک میخوردی تا یاد بگیری اشک کسی رو در نیاری پدصگ
پریدم بغلش و محکم بدنشو به بدنم چفت کردم و لباشو لیسیدم و تو چشمای براق و تیله ایش خیره شدم
+تنکیو تو اولین کسی هستی که نگرانم شدی البته بجز برادرم
جیمین یه لبخند ملیح زد و شروع کرد به مک زدن لبای عشقش...
پارت بعد اصماته😈📿
۹.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.