کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت١۴
+من؟؟؟اخه بعید میدونم کاری بتونم بکنم و از پسش بر بیام
-میتونی
ب سمت قهوه اش رفتو شروع کرد ب خوردن
+ چرا سراغ همون منشیتون نمیرین اصلا تازه یادم افتاد داستان دیروز چی بود
-واااای همیشه حافظه ات انقدر خوبه
+همییییشه....ن یعنی بعضی اوقات ..... چی بگم .... ن خوب نیس
-شانس ماعه دیگ الان باید خوب یادت باشه
+دیگ چ کنیم این چیزا خوب یادم میمونه .....حرفو عوض نکن چرا ؟چی شد؟
-قبول دارم کارم بچه گونه بود ولی تو ک اونروز جلوی درخونه فریدونی اینجوری گفتی میخواستم ثابت کنم نیت کنم خیلی از دخترا دور و برم هستن
+پس اهل تلافیی
-ای ی جورایی
لبخندی زدم
-نگفتی میای
+میترسم نتونمو سوتی بدم
-قرار نیست کاری بکنی امشب باهم میریم خونمون همه فامیل جمع هستن فقط مامانم معرفی میکنه میگ این عروس ایندمه
+خب اخرش میخوای چی کار کنی
-اخرش ی کاری میکنم مامانم میخواد ب دختر خواهرشو ب زور عروسش کنه دیگ نمیدونه ک اون کسی ک باعث جدایی شد همون دختر خواهرش بود ن من
الانم فکر میکنه ک من ی چی گفتم هیچکسم نمیارم اونم دختر خواهرشو معرفی میکنه
+نکه الکی نگفتی
-خب اره
و زد زیر خنده
+پس بگو برای چی گفتی بیام کافه
-ن اون ک قبل از اینک مامانم بیاد بهت گفتم
+پس برای چی گفتی بیام
-همین ک بهتر بشناسیم ولی ی چیزی
+چی
-دیگ نگو مستر کاراگاه شبیه غزل میگی نمیخوام یادش بیوفتم هر چند ک تورو میبینم یادش میوفتم
+من عمرا شبیه غزل باشم اگ ی روز جوری عاشق بشم ک طرفم بفهمه عمرا همچین کاری کنم
-امیدوارم ..... حالا میای؟
+شب زود برمیگردیم دیگ
-اررره
+اخه ی وقت زنگ بزنن خونمون من نباشم خیلی بد میشه
-کی زنگ بزنه
+مامان بابام دیگ .... هر شب زنگ میزنن
-پس میای
+چ میشه کرد دیگ
لبخندی زدم
از دور ی پسر جوون ک لباس فرم کافه تنش بود ب سمت میزمون اومد چهره اش اشنا بود وقتی جلو اومد بیشتر شبیه کسی میشد ک سالها پیش عاشقش بودم اما خودش ولم کرد و داغونم کرد رو قندلی خوشکم زده بودو فقط بهش خیره شده بودم تا ب میزمون برسه منو ندیده بود مهرداد ی نگاه منو میکرد ی نگاه اون پسر جوونو
وقتی ک منو دید اونم سر جاش خوشکش زد ی نگاه ب طرفی ک اون ور میزم نشسته بود کرد و ی نگاه ب من چشمام پر اشک شده بود راست میگفتن زمین گرده
صورت حسابو ب مهرداد داد و رو ب من گفت
*ترانه؟
حرفی نزدمو اشکی ک روی گونه ام بودو پاک کردم
*ترانه میدونی چقدر دنبالت...
+هیچی نگو حرفی نزن
*چقدر دنبالت گشتم
+اره راست میگی ولی کی؟درست زمانی ک اون دختر ولت کرد؟
*من .... نم....یدونم چی بگم
+هیچی نگو و بهم دیگ فکر نکن #maryam
ادامه در پارت١۵
پارت١۴
+من؟؟؟اخه بعید میدونم کاری بتونم بکنم و از پسش بر بیام
-میتونی
ب سمت قهوه اش رفتو شروع کرد ب خوردن
+ چرا سراغ همون منشیتون نمیرین اصلا تازه یادم افتاد داستان دیروز چی بود
-واااای همیشه حافظه ات انقدر خوبه
+همییییشه....ن یعنی بعضی اوقات ..... چی بگم .... ن خوب نیس
-شانس ماعه دیگ الان باید خوب یادت باشه
+دیگ چ کنیم این چیزا خوب یادم میمونه .....حرفو عوض نکن چرا ؟چی شد؟
-قبول دارم کارم بچه گونه بود ولی تو ک اونروز جلوی درخونه فریدونی اینجوری گفتی میخواستم ثابت کنم نیت کنم خیلی از دخترا دور و برم هستن
+پس اهل تلافیی
-ای ی جورایی
لبخندی زدم
-نگفتی میای
+میترسم نتونمو سوتی بدم
-قرار نیست کاری بکنی امشب باهم میریم خونمون همه فامیل جمع هستن فقط مامانم معرفی میکنه میگ این عروس ایندمه
+خب اخرش میخوای چی کار کنی
-اخرش ی کاری میکنم مامانم میخواد ب دختر خواهرشو ب زور عروسش کنه دیگ نمیدونه ک اون کسی ک باعث جدایی شد همون دختر خواهرش بود ن من
الانم فکر میکنه ک من ی چی گفتم هیچکسم نمیارم اونم دختر خواهرشو معرفی میکنه
+نکه الکی نگفتی
-خب اره
و زد زیر خنده
+پس بگو برای چی گفتی بیام کافه
-ن اون ک قبل از اینک مامانم بیاد بهت گفتم
+پس برای چی گفتی بیام
-همین ک بهتر بشناسیم ولی ی چیزی
+چی
-دیگ نگو مستر کاراگاه شبیه غزل میگی نمیخوام یادش بیوفتم هر چند ک تورو میبینم یادش میوفتم
+من عمرا شبیه غزل باشم اگ ی روز جوری عاشق بشم ک طرفم بفهمه عمرا همچین کاری کنم
-امیدوارم ..... حالا میای؟
+شب زود برمیگردیم دیگ
-اررره
+اخه ی وقت زنگ بزنن خونمون من نباشم خیلی بد میشه
-کی زنگ بزنه
+مامان بابام دیگ .... هر شب زنگ میزنن
-پس میای
+چ میشه کرد دیگ
لبخندی زدم
از دور ی پسر جوون ک لباس فرم کافه تنش بود ب سمت میزمون اومد چهره اش اشنا بود وقتی جلو اومد بیشتر شبیه کسی میشد ک سالها پیش عاشقش بودم اما خودش ولم کرد و داغونم کرد رو قندلی خوشکم زده بودو فقط بهش خیره شده بودم تا ب میزمون برسه منو ندیده بود مهرداد ی نگاه منو میکرد ی نگاه اون پسر جوونو
وقتی ک منو دید اونم سر جاش خوشکش زد ی نگاه ب طرفی ک اون ور میزم نشسته بود کرد و ی نگاه ب من چشمام پر اشک شده بود راست میگفتن زمین گرده
صورت حسابو ب مهرداد داد و رو ب من گفت
*ترانه؟
حرفی نزدمو اشکی ک روی گونه ام بودو پاک کردم
*ترانه میدونی چقدر دنبالت...
+هیچی نگو حرفی نزن
*چقدر دنبالت گشتم
+اره راست میگی ولی کی؟درست زمانی ک اون دختر ولت کرد؟
*من .... نم....یدونم چی بگم
+هیچی نگو و بهم دیگ فکر نکن #maryam
ادامه در پارت١۵
۵۶.۰k
۲۲ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.