P

P2🦋




~ مامانی جونم
¥بله
~بابا کی میاد
¥ میاد پسرم
~کی
¥ یکم دیگه
&مرسی من دیگه سیر شدم
¥مامانی تو که چیزی نخوردی
&میل ندارم ممنون میرم
¥الهی بمیرم برای بچم
~ مامان واسه چرا آبجی ناراحته
¥ میخواست به یه جشنی بره با بابا اما بابات قبول نمیکنه
~اخه واسه چی
¥نمیدونم مامان
~مامانی ما که تو اون جشن اونو تنها نمیزاریم مگه نه؟
¥معلومه که نه اما من خودمم نیمدونم خواهرت قراره بره یا نه
~یعنی نمی‌خواد بزه جشن؟
¥نمیدونم پسرم نمی‌دونم صبحونتو تموم کردی برو تکالیفتو انجام بده
~چشم
¥افرین


(چند ساعت بعد)


-من اومدم(بلند)
¥خوش اومدی عشقم
~سلام بابایی
-سلام پسر قهرمان من (بغلش میکنه و روی لپاش بوسه ی میکاره)
¥یول تو درست رو تموم کردی
~نه هنوز
¥پس بیا پایین بابا خستست توم برو دریافت رو تموم کن پسرم
~چشم(میاد پایینو می‌ره تو اتاقش)
-چیکارش داری پسرمو
¥بزار بره درس داره منم باهات کار دارم
- کار داری چی کاری
¥فعلا بیا بریم یکم استراحت بکن صبحونه خوردی
- نه اتفاقا خیلی گشنمه
¥پس بیا برات پنکیک درست کردم
-اخ دستت طلا



ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۱)

P3🦋¥بیا عشقم-مرسی عزیزم¥چطور شده-اوم عالی شده دستت درد نکنه¥...

P4🦋ویو لارا:خیلی دلم برای بچم میسوزه نمیشه که تنها بره اونجا...

پونصد تاییمون مبارک 🎉💃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

P1🦋خونه سرد و تاریک بود ساکت ساکت هیچ صدای بجز جیر جیر جیرجی...

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

P1🍯//𝒜 𝓂ℴ𝓃𝓉ℎ 𝒶ℊℴ&بابایی -جون دلم &کی میزارن مامانو ببینیم؟-د...

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط