گریه کردم زیر بارون تا تو اشک هامو نبینی

گریه کردم زیر بارون تا تو اشک هامو نبینی
تویی که برای قلبم اولین و آخرینی
تا نفهمی که چه رنجی می کشه این دل خسته
تا نفهمی که دل من خیلی وقته که شکسته
تا نفهمی عاشق تو داره کم کمک میمیره
تا ندونی باغ قلبم یه کویر خشک و پیره
گریه کردم زیر بارون اما حرفهامو نگفتم
به غرورم تیکه دادم تا پیشت از پا نیوفتم
تا نرنجی از غم من ؛منی که دریایی دردم
تا نشینه تو چشمات قطره های پاک شبنم
تا نفهمی چه دردی تو نگاهم شده پنهون
تا نشینه دم آخر تو چشات؛قطره ی بارون
تا بری سفر قشنگم بدون هراس و تردید
بری اونجا که بتونی بشی همنشین خورشید
گریه کردم زیر بارون تا تو دردمو ندونی
نکنه دلت بسوزه واسه این پیشم بمونی
دیدگاه ها (۵)

دیدی ‌آخرش من و گذاشت و رفتاز زمین قلبم رو بر نداشت و رفتدید...

دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشتگفت شاید ببینمت توی بهشتدیدی بی ...

همیشه کسانی هستندکه در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغو...

خدا نکند آدم چیزی یا کسی را گم کندمثل سوزن می‌شود که اگر تما...

زندگی نامعلوم

رمان سوکوکو _ پارت 17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط