پارت چهار(آخر)
#پارت_چهار(آخر)
نگاهی به چشمهای مشتاقت انداخت که بی چون و چرا قبول کردن و از شر لباسای مزخرف توی تنش خلاص شد.
پاهاش رو توی وان گذاشت و وارد شد. خودت رو کمی جابه جا کردی تا کوک کنارت جا بگیره.
کمی بعد تو رو در آغوش گرفت و دیوارهء وان تکیه داد:
"هنوزم بدنت سرده و هیچ کدوم از کارام موفقیت آمیز نبوده"
حرفش رو قطع کردی:
من خوبم کوک، الان که پیشمی خیلی بهترم" "
چشمهاش رو ریز کرد و نامحسوس اخم کرد:
"اما سرمای بدنت اصلا با حرفات همخونی نداره"
بلافاصله بوسه های معجزه گرش روی گردنت نشست.
بخاطر پوزیشنی که داشتید، میتونست گردن و شونه هات رو رو کاملا احاطه کنه.
با اولین بوسه گردنت رو عقب کشیدی و سرت رو روی شونهء دوست پسرت گذاشتی و آروم ناله کردی:
"اینجوری میخوای گرمم کنی؟"
کوک بوسهء خیس دیگه ای روی گردنت گذاشت:
"فکر میکنم بیشتر تاثیر بذاره"
لبخند رضایت مندی زدی:
" قطعا همینطوره"
با لبهاش کل گردن و شونه هات رو به بازی گرفت.
مارک های قرمز و بنفشی که روی پوستت میزد پرستیدنی ترین چیزی بودن که برای تو وجود داشت.
توی جات چرخیدی و روبه روی کوک قرار گرفتی.
به سمت لبهاش هجوم بردی و خودت بوسهء عمیقتون رو شروع کردی.
جوری که تو لبهای کوک رو به اسارت کشیده بودی رو فقط میشد به ترس از دست دادن و دلتنگی و عشق بیش از حد بینتون ربط داد.
عشق بیش از حد؟ درسته! اونقدر زیاد که تونست تو رو یک روزه بیمار کنه و جونگکوک رو با کلافگی از پا در بیاره.
کوک بدون عقب کشیدن سرش و با گرفتن دستاش دور کمرت به عقب هدایتت کرد.
"عزیزم، داری دیوونم میکنی"
دست هات رو دور گردنش پیچیدی:
"میدونی که همینو میخوام"
کوک دوباره لبهات رو بین لبهای پفکیش کشید و با ولع بیشتری بوسیدشون ، بین لبهاش با هر حرکتش ناله میکردی و لبخند میزدی.
بوسه هاش رو روی شونه هات و تک تک اعضای صورتت میزد و با موهای خیست بازی کرد.
گرمای اون وان فقط از بدن شما دونفر تغذیه میشد، نه هیچ سیستم گرمایشیه دیگه ای!
به چشمهای جمع شده و لبهای خندونش نگاه کردی. نا خداگاه لبخند دندونمایی زدی و سرت رو روی سینش گذاشتی.
کوک دوش آب بالای سرتون رو باز کرد:
"فکر کنم الان بدنت یکم سرما لازم داره ، بدنت حسابی گرمه"
سرت رو از روی سینش برداشتی و به چشم هاش زل زدی و خندیدی:
"این یکی واقعا تقصیر توعه"
کوک خندید و سرش رو بین موهات برد و بو کشید:
"کریسمس مبارک بیبی گرل"
پیشونی کوک رو بوسیدی:
"کریسمس مبارک"
نگاهی به چشمهای مشتاقت انداخت که بی چون و چرا قبول کردن و از شر لباسای مزخرف توی تنش خلاص شد.
پاهاش رو توی وان گذاشت و وارد شد. خودت رو کمی جابه جا کردی تا کوک کنارت جا بگیره.
کمی بعد تو رو در آغوش گرفت و دیوارهء وان تکیه داد:
"هنوزم بدنت سرده و هیچ کدوم از کارام موفقیت آمیز نبوده"
حرفش رو قطع کردی:
من خوبم کوک، الان که پیشمی خیلی بهترم" "
چشمهاش رو ریز کرد و نامحسوس اخم کرد:
"اما سرمای بدنت اصلا با حرفات همخونی نداره"
بلافاصله بوسه های معجزه گرش روی گردنت نشست.
بخاطر پوزیشنی که داشتید، میتونست گردن و شونه هات رو رو کاملا احاطه کنه.
با اولین بوسه گردنت رو عقب کشیدی و سرت رو روی شونهء دوست پسرت گذاشتی و آروم ناله کردی:
"اینجوری میخوای گرمم کنی؟"
کوک بوسهء خیس دیگه ای روی گردنت گذاشت:
"فکر میکنم بیشتر تاثیر بذاره"
لبخند رضایت مندی زدی:
" قطعا همینطوره"
با لبهاش کل گردن و شونه هات رو به بازی گرفت.
مارک های قرمز و بنفشی که روی پوستت میزد پرستیدنی ترین چیزی بودن که برای تو وجود داشت.
توی جات چرخیدی و روبه روی کوک قرار گرفتی.
به سمت لبهاش هجوم بردی و خودت بوسهء عمیقتون رو شروع کردی.
جوری که تو لبهای کوک رو به اسارت کشیده بودی رو فقط میشد به ترس از دست دادن و دلتنگی و عشق بیش از حد بینتون ربط داد.
عشق بیش از حد؟ درسته! اونقدر زیاد که تونست تو رو یک روزه بیمار کنه و جونگکوک رو با کلافگی از پا در بیاره.
کوک بدون عقب کشیدن سرش و با گرفتن دستاش دور کمرت به عقب هدایتت کرد.
"عزیزم، داری دیوونم میکنی"
دست هات رو دور گردنش پیچیدی:
"میدونی که همینو میخوام"
کوک دوباره لبهات رو بین لبهای پفکیش کشید و با ولع بیشتری بوسیدشون ، بین لبهاش با هر حرکتش ناله میکردی و لبخند میزدی.
بوسه هاش رو روی شونه هات و تک تک اعضای صورتت میزد و با موهای خیست بازی کرد.
گرمای اون وان فقط از بدن شما دونفر تغذیه میشد، نه هیچ سیستم گرمایشیه دیگه ای!
به چشمهای جمع شده و لبهای خندونش نگاه کردی. نا خداگاه لبخند دندونمایی زدی و سرت رو روی سینش گذاشتی.
کوک دوش آب بالای سرتون رو باز کرد:
"فکر کنم الان بدنت یکم سرما لازم داره ، بدنت حسابی گرمه"
سرت رو از روی سینش برداشتی و به چشم هاش زل زدی و خندیدی:
"این یکی واقعا تقصیر توعه"
کوک خندید و سرش رو بین موهات برد و بو کشید:
"کریسمس مبارک بیبی گرل"
پیشونی کوک رو بوسیدی:
"کریسمس مبارک"
۹.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.