پاک کن اشک مرا با چادرت بانوی

پاک کن اشک مرا با چادرت بانوی
من
هرزمان دیدم تورا ناگاه چشمم تار
شد

سر به روی شانه ام بگذار و دستم
را بگیر
تامرا داری نگو که حالتم غمبار شد

#محسن_کاویانی
دیدگاه ها (۱)

دلم پیــش تو درگیـــر و تو مردقصه ام باشیبرایم یک بغل نرگس،ب...

احتمالاً نسبــتی نزدیک دارم با«خدا»مردم اغلب وقت تنهایی صدای...

ومن بانوی یک خانه..چه گلهاییبکارم من!برایت چای و هل باکیک،بگ...

ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻻﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖﻣﯿﺮﺳﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﯿ...

"جنگل مقدس"کیونگ را روی پشتم حمل کردم، درحالی که:پاهایش زخمی...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط