خاکستر عشق پارت ۱
خاکستر عشق پارت ۱
من لی ا/ت هستم و ۱۷سالمه دختری مغرور حاضر جواب و بعصی وقتا هم سرد و مادرم و از دست دادم و با پدرم زندگی میکنم پدرم یه قمار بازه حرفه ای و تاحالا نباخته و امیدوارم هیچوقتم نبازه چون سر من شرط بندی میکنه من یه دوست دارم به بورام ک از بچگی دوستیم و خیلی به هم وابسته ایم
اون خیلی کیوته و منم خیلی دوست داره منم اونو دوست دارم
جیمین: من پارک جیمینم وبزرگترین بند مافیا تو کره رو دارم و تاحالا به کسی رحم نکردم و نمیکنم پدر و مادرم رو از دست دادم و از اون روز به بعد عهد بستم که دلم واسه کسی نسوزه
و فقط به دوستام اعتماد میکنم البته اونارو هم خوب میشناسم اونا جئون جونگکوک، کیم تهیونگ و مین یونگی هستن
امروز با یه قمار باز معروف بازی میکنم همه میگن ک نمیبازه ولی هنوز منو نمیشناسه ..
بابای ا/ت: ا/ت من میرم کار دارم مواظب خودت باش و دعا کن نبازم چون قراره با پارک جیمین معروف بازی کنم
ا/ت :اوک
پرش به زمان بازی
ب ا.ت: خب آقای پارک چقدر پول میدین
جیمین :۵۰تا الماس خوبه؟ تو سر دخترت شرط بندی میکنی هر سری و اجازه نداری سر چیز دیگه ای شرط ببندی فهمیدی
ب ا.ت: بله البته چرا ک نه
۲ساعت بعد..
ب ا.ت: چطور ممکنه امکان نداره ک من ببازم حقه ای در کاره
جیمین: جرعت نکن بهم بگی حقه باز واگرنه یه گلوله حرومت میکنم فهمیدی
ب ا.ت: بله قربان ولی دخترمو ازم نگیرین تنها دلیل زندگیمه نکنین این کارو خونمو بگیرین ماشینمو تمامی پولمو ولی به دخترم دست نزنین
جیمین: خفه پیر خرفت فقط دخترتو میگیرم کاری نکن ک دوتاتونم بکشم فهمیدی
ب ا.ت: خواهش میکنم بهش دست نزنین باشه میدم به شما فقط نکشش
جیمین: نیاز نکرده خودم میرم برش میدارم برو کنار از سر راهم
ب ا.ت*: به ا.ت زنگ بزنم بگم فرار کنه نمیتونم بدم به اون مرتیکه
ب ا.ت: الو ا.ت فرار کن خونه نمون به حرفم گوش بده و فرار کن یه پسر میاد ببرتت چون من باختم ولی تو فرار کن تا نرسیدن
ا.ت: ولی آخه بابا....
ب ا.ت: ا.ت سوال نکن میگم فرار کن دوست دارم دخترم و به حرفم گوش کن و فرار کن
ا.ت: هوم باشه فعلا
*ا.ت*: کیفمو با گوشیم برداشتم و از خونه زدم بیرون و تا تونستم فرار کردم تو دل جنگل خیلی خسته بودم و کمی آب خوردم و ساعت نگاه کردم ساعت ۱ نصف شب بود و جاده رو پیدا کردم نمیدونم تا کجا باید فرار کنم اصلا کجا میخوام برم فقط دارم میرم .....
جیمین: پس این دختر کجاست نکنه فرار کرده نگهبانا همه جارو بگردین ......
من لی ا/ت هستم و ۱۷سالمه دختری مغرور حاضر جواب و بعصی وقتا هم سرد و مادرم و از دست دادم و با پدرم زندگی میکنم پدرم یه قمار بازه حرفه ای و تاحالا نباخته و امیدوارم هیچوقتم نبازه چون سر من شرط بندی میکنه من یه دوست دارم به بورام ک از بچگی دوستیم و خیلی به هم وابسته ایم
اون خیلی کیوته و منم خیلی دوست داره منم اونو دوست دارم
جیمین: من پارک جیمینم وبزرگترین بند مافیا تو کره رو دارم و تاحالا به کسی رحم نکردم و نمیکنم پدر و مادرم رو از دست دادم و از اون روز به بعد عهد بستم که دلم واسه کسی نسوزه
و فقط به دوستام اعتماد میکنم البته اونارو هم خوب میشناسم اونا جئون جونگکوک، کیم تهیونگ و مین یونگی هستن
امروز با یه قمار باز معروف بازی میکنم همه میگن ک نمیبازه ولی هنوز منو نمیشناسه ..
بابای ا/ت: ا/ت من میرم کار دارم مواظب خودت باش و دعا کن نبازم چون قراره با پارک جیمین معروف بازی کنم
ا/ت :اوک
پرش به زمان بازی
ب ا.ت: خب آقای پارک چقدر پول میدین
جیمین :۵۰تا الماس خوبه؟ تو سر دخترت شرط بندی میکنی هر سری و اجازه نداری سر چیز دیگه ای شرط ببندی فهمیدی
ب ا.ت: بله البته چرا ک نه
۲ساعت بعد..
ب ا.ت: چطور ممکنه امکان نداره ک من ببازم حقه ای در کاره
جیمین: جرعت نکن بهم بگی حقه باز واگرنه یه گلوله حرومت میکنم فهمیدی
ب ا.ت: بله قربان ولی دخترمو ازم نگیرین تنها دلیل زندگیمه نکنین این کارو خونمو بگیرین ماشینمو تمامی پولمو ولی به دخترم دست نزنین
جیمین: خفه پیر خرفت فقط دخترتو میگیرم کاری نکن ک دوتاتونم بکشم فهمیدی
ب ا.ت: خواهش میکنم بهش دست نزنین باشه میدم به شما فقط نکشش
جیمین: نیاز نکرده خودم میرم برش میدارم برو کنار از سر راهم
ب ا.ت*: به ا.ت زنگ بزنم بگم فرار کنه نمیتونم بدم به اون مرتیکه
ب ا.ت: الو ا.ت فرار کن خونه نمون به حرفم گوش بده و فرار کن یه پسر میاد ببرتت چون من باختم ولی تو فرار کن تا نرسیدن
ا.ت: ولی آخه بابا....
ب ا.ت: ا.ت سوال نکن میگم فرار کن دوست دارم دخترم و به حرفم گوش کن و فرار کن
ا.ت: هوم باشه فعلا
*ا.ت*: کیفمو با گوشیم برداشتم و از خونه زدم بیرون و تا تونستم فرار کردم تو دل جنگل خیلی خسته بودم و کمی آب خوردم و ساعت نگاه کردم ساعت ۱ نصف شب بود و جاده رو پیدا کردم نمیدونم تا کجا باید فرار کنم اصلا کجا میخوام برم فقط دارم میرم .....
جیمین: پس این دختر کجاست نکنه فرار کرده نگهبانا همه جارو بگردین ......
۴.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.