خاکستر عشق پارت

خاکستر عشق پارت۲

پس این دختر کجاست نکنه فرار کرده نگهبانا همه جارو بگردین منم با ماشین میرم دنبالش هه فک کرده میتونه از دست من فرار کنه 😏
ویو ا.ت
داشتم فرار میکردم ک به یه ون برخورد کردم خیلی آروم خوردم سرمو بلند کردم آدما اومدن بیرون میخواستن بگیرنم ولی فرار کردم و بعضیاشون هم زدم از اونجایی ک کنگ فو بلدم مرد هارو زدم و داشتن فرار میکردم ک یه پسر جلومو گرفت ولی قد بلند و سیاه پوشیده بود چون از خستگی چشمام تار میدید صورتشو نمیدیدم ک یهو دستمو کشید و دستشو گاز گرفتم و میخواستم فرار کنم ولی یه چیزی گرفت جلوی صورتم تقلا میکردم کلی خیلی از من قوی تر بود ک منم از هوش رفتم و ....
جیمین:  عجب دختریه ها دیگه داشتم خسته میشدم بیهوشش کردم و بدن بی جونش رو بین دستام گرفتم خیلی سبک بود سوار ماشین شدم و موهاشو کنار زدم از صورتش خیلی مظلوم و کیوت خوابیده بود ولی یه گربه وحشیه
پاش خونریزی می‌کرد چون تیغ رفته بود توش تیغ رو درآوردم و به پاش پارچه بستم تا خونریزی نکنه رسیدیم به عمارت دختره رو بردم گذاشتم رو تخت و پاشو پانسمان کردم و به آجوما گفتم مواظبش باشه
ا.ت: وقتی به هوش اومدم تو یه اتاق بزرگ و خوشگل بودم با تم بنفش و سفید ولی کجا بود یه خانوم پیر کنارم بود ازش پرسیدم کیه و کجام و گفت خدمتکار این عمارته و اینجا عمارت پارک جیمین هست و گفت بهتره باهاش کل کل نکنم و بهم گفت اون آدم بی رحم و دل سنگی هست و منم گفتم باشه ولی اهمیت نمیدم
آجوما: دخترم گشنت نیست چیزی میخوای برات بیارم؟
ا.ت: نه مرسی آجوما جونم گشنم نیست فقط یکم آب میخوام
آجوما: بذار برات بیارم ا.ت: مرسی
ا.ت: وییییی پام درد میکنه آخ آخ فک کنم زخمی شده عه پام پانسمان شده ولی بازم درد دارم من بابامو میخوام * با گریه*
جیمین:  از اتاق صدای گریه میومد رفتم تو ک دیدم ا.ت داره گریه میکنه گفتم هوی دختر چته
ا.ت: در باز شد فکر کردم اجوماست و سرمو بلند نکردم ولی با شنیدن صدای مرد فهمیدم ک اون پسره اس و ترسیده نیم متر از جام پریدم و گفتم: هوی مثل آدم نمیتونی حرف بزنی ترسیدم بعدشم به تو چههههه با الانم برو بیرون
جیمین:  رفتم جلو و دستشو کشیدم ک از سر درد پاش یه آخی بلند گفت ک اهمیت ندادم گفتم : ببین من رئیس توئم و حق نداری باهام اینطوری حرف بزنی واگرنه تنبیه میشی و البته اگه میخوای زنده بمونی
ا.ت: ترسیده بودم ولی به روم نیاوردم پام خیلی درد میکرد و خون رو لای انگشتای پام حس میکردم ولی از ترسم نمیتونستم نگاه کنم خیلی هم گشنه ام بود و از سر غرور نمیگفتم رو به پسره گفتم تو نمیتونی منو بترسونی پسره ی خودشیفته ک یهو یه سیلی در گوشم زد و پخش زمین شدم انقدر ترسیده بودم ک روم نمیشد برگردم
جیمین: ببین بچه جون باهام کل کل نکن جون خودت وسطه ها..
دیدگاه ها (۵)

بچه ها برای پارت بعد لایک:۲۰کامنت هم ۲۰جان جدتون لایک کنین خ...

راستی گایز تهیونگ بعد از ۴یا ۵پارت دیگه میاد تو داستان هنوز ...

خاکستر عشق پارت ۱ من لی ا/ت هستم و ۱۷سالمه دختری مغرور حاضر ...

گایز فیک تهیونگ و جیمن رو شروع میکنیم ژانر: مافیایی،عاشقانه،...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

هرزه ی حکومتی پارت ۴ که جیمین و جیهوپ...دستاشون و گذاشتن روی...

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط