فیک جیمین
فیک جیمین
تنها چیزی که لازم بود.۴
لعنت به خودم(خودا نکنه جیمینا)
سریع کتم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم.
رفتم سمت پذیرش پرسیدم :اتاق خانم کیم ا/ت کجاست ؟؟
پرستار :ایشون توی اتاق عمل هستند !
من :اتاق عمل برای چی ؟
پرستار :میخوان معدشون رو شست و شو بدم
پرستار که نگاه سوالی منو دید نذاشت بپرسم چرا و گفت :قرص خورده بودن میخوان معدشونو شست و شو بدن که زنده بمونه و اینکه ضربه ی محکمی به پهلوشون خورده بوده که باعث شکستن چند تا از دنده ها شده بود و ضربه ای که به سرش خورده بود توی قسمت پشت سر بود که ممکن هست باعث نابینایی ایشون بشه ....
یعنی چی ؟؟.من همه ی این بلا ها رو سرش اوردم ؟؟یعنی واقعا واقعا خودکشی کرده ؟؟؟لعنت به من
ا/ت منو ببخش ترو خدا چشماتو باز کن .
چند ساعت بعد :
عمل ا/ت تموم شده بود و برده بودنش به بخش دکتر میگفت وضعیتش وخیمه و اگه تا دو روز دیگه بهوش نیاد باید بره توی ICU
یک روز بعد :رفته بودم بیمارستان رفتم سمت اتاق ا/ت و دستش رو گرفتم گفتم کیوتم بیدار نمیشی ؟؟میخوام چشمای خوشگلتو ببینم !میخوام ببینم دوباره میخندی ..... قول میدم اگه اینبار صبحونه برام درست کنی بخورم .....قول میدم قول میدم دیگه اذیتت نکنم ........
_قول میدی؟؟
به صورتش نگاه کردم به هوش اومده بود سریع بلند شدم و بغلش کردم گفتم :منو میبخشی ؟؟باور کن قصدی نداشتم !
ا/ت:اخی کوچولو نترس من بعد از هر کاری که کردی همون موقع بخشیدمت اما بهم قول بده ، قول بده که پشتم میمونی تنهام نمیذاری باشه ؟؟؟
من :باشه ،دوست دارم
ا/ت:منم همین طور
پایان
تنها چیزی که لازم بود.۴
لعنت به خودم(خودا نکنه جیمینا)
سریع کتم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم.
رفتم سمت پذیرش پرسیدم :اتاق خانم کیم ا/ت کجاست ؟؟
پرستار :ایشون توی اتاق عمل هستند !
من :اتاق عمل برای چی ؟
پرستار :میخوان معدشون رو شست و شو بدم
پرستار که نگاه سوالی منو دید نذاشت بپرسم چرا و گفت :قرص خورده بودن میخوان معدشونو شست و شو بدن که زنده بمونه و اینکه ضربه ی محکمی به پهلوشون خورده بوده که باعث شکستن چند تا از دنده ها شده بود و ضربه ای که به سرش خورده بود توی قسمت پشت سر بود که ممکن هست باعث نابینایی ایشون بشه ....
یعنی چی ؟؟.من همه ی این بلا ها رو سرش اوردم ؟؟یعنی واقعا واقعا خودکشی کرده ؟؟؟لعنت به من
ا/ت منو ببخش ترو خدا چشماتو باز کن .
چند ساعت بعد :
عمل ا/ت تموم شده بود و برده بودنش به بخش دکتر میگفت وضعیتش وخیمه و اگه تا دو روز دیگه بهوش نیاد باید بره توی ICU
یک روز بعد :رفته بودم بیمارستان رفتم سمت اتاق ا/ت و دستش رو گرفتم گفتم کیوتم بیدار نمیشی ؟؟میخوام چشمای خوشگلتو ببینم !میخوام ببینم دوباره میخندی ..... قول میدم اگه اینبار صبحونه برام درست کنی بخورم .....قول میدم قول میدم دیگه اذیتت نکنم ........
_قول میدی؟؟
به صورتش نگاه کردم به هوش اومده بود سریع بلند شدم و بغلش کردم گفتم :منو میبخشی ؟؟باور کن قصدی نداشتم !
ا/ت:اخی کوچولو نترس من بعد از هر کاری که کردی همون موقع بخشیدمت اما بهم قول بده ، قول بده که پشتم میمونی تنهام نمیذاری باشه ؟؟؟
من :باشه ،دوست دارم
ا/ت:منم همین طور
پایان
۳۲.۰k
۳۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.