بچه بودم پسر عموم زیاد تو جاش میشاشید

بچه بودم پسر عموم زیاد تو جاش میشاشید
باهم تصمیم گرفتیم شبا چسب قطره‌ای بزنه به سرش
خدا رو شکر اون شب پولمون به چسب قطره‌ای نرسید.
دیدگاه ها (۱۱)

خوشبختی یعنی : از جلو داروخانه رد بشی چون جاییت درد نمیکنه ،...

زیبای خفته

پایــــــیز 🍁 فصل خوب عاشقے 🍁 🍁 ...

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

حالا ما میگیم اوکی کیفر و بچه های بخش ای مجبور شدن انقدر جی ...

کاش لراتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط