خب حالتون چطوره از ته قلبم امیدوارم حال تکتکتون خوب ب
خب حالتون چطوره ؟ از ته قلبم امیدوارم حالِ تکتکتون خوب باشه وانیلای من ، احتمالا همتون میدونید که برای اکانت قبلیم چه اتفاقی افتاد؟
نمیدونم منو درک میکنید یا نه ؛ میتونم بگم این اتفاق جوری بود که انگار تموم انرژی که داشتمو ازم بیرون کشید . وقتی بلخره بعد سه هفته طولانی و طاقت فرسا تونستم برای لحظه ای قلم دستم بگیرم ، بدون اینکه دستم بلرزه ، خیلی خوشحال شدم . و خواستم این خوشحالی رو با شماها به اشتراک بزارم که متوجه شدم چیشده ...
شاید با خودتون بگید وای این دختر چرا انقدر داره شلوغش میکنه ؟ ولی باور کنین از دست دادن اکانت یا پیج یا هرچی شما بهش میگین برای بار سوم واقعا برای من غیر قابل تحمله . اونم وقتی بعد دوماه یا شایدم بیشتر تونستم تیکه های شکستهم رو از زمین بردارم ، دوباره خودمو سرهم کنم و بشم همون نادیای قوی ( شاید این چیزی بود که من فکر میکردم؟)
شروع کردن از نو برای بار سوم واقعا برام سخته و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم . کلا جمع کنم برم؟ یا اینکه ادامه بدم؟
برای اینکه تصمیم بگیرم نیاز به زمان بیشتری دارم پس ، اگه دوباره از نو شروع کردم بدونین که واقعا برای هر کلمه ای که مینویسم انرژی میزارم .. و اگر هم دیگه نیومدم و رفتم بدونین این دفعه دیگه نتونستم با دست های زخمیم خرده شیشه های وجودمو جمع و سرهم کنم .
- دوستدار شما وانیلِخسته؛ یا همون نادیا .
نمیدونم منو درک میکنید یا نه ؛ میتونم بگم این اتفاق جوری بود که انگار تموم انرژی که داشتمو ازم بیرون کشید . وقتی بلخره بعد سه هفته طولانی و طاقت فرسا تونستم برای لحظه ای قلم دستم بگیرم ، بدون اینکه دستم بلرزه ، خیلی خوشحال شدم . و خواستم این خوشحالی رو با شماها به اشتراک بزارم که متوجه شدم چیشده ...
شاید با خودتون بگید وای این دختر چرا انقدر داره شلوغش میکنه ؟ ولی باور کنین از دست دادن اکانت یا پیج یا هرچی شما بهش میگین برای بار سوم واقعا برای من غیر قابل تحمله . اونم وقتی بعد دوماه یا شایدم بیشتر تونستم تیکه های شکستهم رو از زمین بردارم ، دوباره خودمو سرهم کنم و بشم همون نادیای قوی ( شاید این چیزی بود که من فکر میکردم؟)
شروع کردن از نو برای بار سوم واقعا برام سخته و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم . کلا جمع کنم برم؟ یا اینکه ادامه بدم؟
برای اینکه تصمیم بگیرم نیاز به زمان بیشتری دارم پس ، اگه دوباره از نو شروع کردم بدونین که واقعا برای هر کلمه ای که مینویسم انرژی میزارم .. و اگر هم دیگه نیومدم و رفتم بدونین این دفعه دیگه نتونستم با دست های زخمیم خرده شیشه های وجودمو جمع و سرهم کنم .
- دوستدار شما وانیلِخسته؛ یا همون نادیا .
- ۷.۲k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط