اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت_58

دستم و بردم سمت صورتش ودوطرف صورتش وبین دستم محکم گرفتم وفشار دادم وبا حرص غریدم:

_چه غلطی میکنی؟میخوای جیغ بزنی...یا کل ساختمان وبیاری رو سرت؟

ترس از چشماش می باریداما غرورش وهنوز حفظ کرده بود وبابغض گفت:

_ازخونه من گمشو بیرون

خنده بلندی سر دادم وگفتم:

_هیچ غلطی نمیتونی بکنی جوجه

ولش کردم وازش فاصله گرفتم ورفتم سمت واحد خودم ودر وباز کردم بدونه اینکه نگاهش کنم در وبستم

وخودم وانداختم رو مبل وهمونطور سریع خوابم بردو دیگه هیچی نفهمیدم...😞
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#آغوش_استاد#پارت_59پناه:باگریه تکیه دادم به در وزمزمه کردم:_...

#آغوش_استاد#پارت_60_اجازه میدی بیام تو؟کناررفتم واروم گفتم:_...

#آغوش_استاد🌙#پارت_57_استاد حالتون خوبه؟_تو چیکار کردی که رفی...

#آغوش_استاد🌙#پارت56از کافه زد بیرون افتادم رو صندلی وسرم وبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط