{درخواستی}
[ گرد باد عشق ]
♡پارت ۳ ♡
+یه لحظه بیا
*منظورش این بود که بره داخل اتاق پرو*
کوکی رفت داخل اتصال و پردرو کنار زد که با بازو ها شونه ها و کمر لخت ات مواجه شد داشت بهش نگاه میکرد
+به چی نگاه میکنی
–ها..ه.هیچی
+اوم..زیپ لباسمو ببند
–چی
+زود باش دیگه
–باشه
کوکی دو طرف زیپ لباس رو گرفت تا ببندتش که این باعث میشد دستش به بدن سفید ات بخوره بعد از اینکه زیپ رو بست هنوز لباس ات رو ول نکرده بود و بهش نگاه میکرد
+بستی؟
–ها..آره تموم شد*لباس ات رو ول کرد و چند قدم رفت عقب*
+ممنون
–خواهش*لبخند*
ات داشت به کوک نگاه میکرد و کوک هم به در و دیوار
+نمیخوای بری؟
–ها..چی..ببخشید حواسم نبود..رفتم
جونگ کوک رفت بیرون و نشسته بود روی کاناپه و داشت یه بدن سفید و خوش فرم ات فکر میکرد کت پرده کنار رفت و ات اومد بیرون کوکی محو زیبایی ات شده بود
ویو کوک
واقعا خوشگله خیلی خوشگله اصلا فرشتست توی این لباس خیلی ناز و خواستنی شده بود دلم میخواست بگیرم بخو--رمش ..نه نه کوک این چیه بهش فکر میکنی به خودت بیا درسته دا ه زنت میشه ولی دوستت نداره....بسسس کننننننن
+خوشگل شدم؟
–بیبی نظی...یعنی بد نسست
+......
ادامه دارد.......
ببخشید کم شد
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.