ویو جونگ کوک
ویو جونگ کوک
رسیدم عمارت هنوز وارد عمارت نشدم که یکی چاقو زد به بازوم(ببنید نکه چاقو رو فرو برده باشه تو بازوش نه مثل خراش و بزرگ و عمیق)
نفهمیدم کی بود بزور خودمو کشون کشوپ به داخل عمارت رسوندم رفتم داخل که اولین کسی که دیم ا/ت بو بعد (سیاهی)
ویو ا/ت
جین منو رسوند خونه بعد بهش زنگ زدن و فوری رفت منم رفتم یه دوش گرفتم و بعد رفتم خوابیدم از خواب بیدار پریدم یه خواب بد دیدم تشنه بودم رفتم پایین که آب بخورم که صدای در اومد و کوک که از بازوش خون میاد و با دستش بازوشو گرفته شوک بهم وارد شده بود نمیدونستم چیکار کنم که یهو غش کرد
+جونگ کوووووووک(داد)
+جونگ کوک جونگ کوک آخه چی شده(گریه)
؛؛ خانم چی شده
+الکس زود باش بیا
؛؛ اربااب، چیشدت
+الان وقت توضیح نیست زنگ بزن جین بیاد
؛؛ باشه باشه
+جونگ کوک بلند شو(گریه)
؛؛ اما جین میگه من خارج از شهرم
+ خب بلند شو بریم بیمارستان
؛؛ نمیشه بیمارستان نمیشه
+یعنی دکتر شخصی دیگه ای نداره؟
؛؛ آها آقای گوانگ اونم دکتر شخصیشه
+پس منتظر چی هستی زنگ بزن دیگه
؛؛(زنگ زد) الان میاد
+پس جونگ کوکو بلند کنین ببرین داخل اتاق تا دکتر میاد
؛؛ چشم(و جونگ کوکو با کمک یه نفر دیگه بلند کردن و بردن داخل اتاق)
+(ا/ت هم رفت داخل اتاق پیش کوک)
؛؛ دکتر اومد
+سلام آقای گوانگ
☆سلام چیشده
+نمیدونم از بیرون اومد انگار به دستش چاقو زدن بعد بیهوش شد
☆میشه برید بیرون
+آخه.. باشه(و رفت)
(بعد از ۱۵دقیقه دکتر اومد بیرون)
+چیشد
☆دستشو باید بخیه میزدم و..
+خب چرا بیهوش شد
☆ضعف کرده بود
+آها
☆بعد از سه روز باید بخیه شو در بیارم بهم زنگ بزنید یا به آقای جین بگید
+چشم
☆این پماد و بگیر و بعد از ۱۲ ساعت یک بار بزن به بازوش
+چشم
☆خدافظ
+بسلامت
(ا/ت رفت پیش جونگ کوک)
(همش به رفتاری که کوک تو خونه ی نامجون بود باهاش داشت فکر میکرد)
+(تو ذهنش) چرا وقتی منو دید خیلی خوشحال شد چرا هی حالمو میپرسید اصلا چرا باید با این همه افراد بیاد نجاتم بده چرا انقدر نگرانم بود یجوری رفتار میکرد انگار دوست دخترشم حتی وقتی منو آوردن پیش کوک بغلم کرد
انقدر فکر زده بودم که روی زمین کنار تخت خوابم برد(یعنی سرش روتخت بود ولی خودش روی زمین)«امیدوارم فهمیده باشید چطوری میگم)
ویو جونگ کوک از خواب بلند شدم یاد اتفاقاتی که افتاد شدم کنارمو دیدک که ا/ت روی زمین خوابیده بود....
رسیدم عمارت هنوز وارد عمارت نشدم که یکی چاقو زد به بازوم(ببنید نکه چاقو رو فرو برده باشه تو بازوش نه مثل خراش و بزرگ و عمیق)
نفهمیدم کی بود بزور خودمو کشون کشوپ به داخل عمارت رسوندم رفتم داخل که اولین کسی که دیم ا/ت بو بعد (سیاهی)
ویو ا/ت
جین منو رسوند خونه بعد بهش زنگ زدن و فوری رفت منم رفتم یه دوش گرفتم و بعد رفتم خوابیدم از خواب بیدار پریدم یه خواب بد دیدم تشنه بودم رفتم پایین که آب بخورم که صدای در اومد و کوک که از بازوش خون میاد و با دستش بازوشو گرفته شوک بهم وارد شده بود نمیدونستم چیکار کنم که یهو غش کرد
+جونگ کوووووووک(داد)
+جونگ کوک جونگ کوک آخه چی شده(گریه)
؛؛ خانم چی شده
+الکس زود باش بیا
؛؛ اربااب، چیشدت
+الان وقت توضیح نیست زنگ بزن جین بیاد
؛؛ باشه باشه
+جونگ کوک بلند شو(گریه)
؛؛ اما جین میگه من خارج از شهرم
+ خب بلند شو بریم بیمارستان
؛؛ نمیشه بیمارستان نمیشه
+یعنی دکتر شخصی دیگه ای نداره؟
؛؛ آها آقای گوانگ اونم دکتر شخصیشه
+پس منتظر چی هستی زنگ بزن دیگه
؛؛(زنگ زد) الان میاد
+پس جونگ کوکو بلند کنین ببرین داخل اتاق تا دکتر میاد
؛؛ چشم(و جونگ کوکو با کمک یه نفر دیگه بلند کردن و بردن داخل اتاق)
+(ا/ت هم رفت داخل اتاق پیش کوک)
؛؛ دکتر اومد
+سلام آقای گوانگ
☆سلام چیشده
+نمیدونم از بیرون اومد انگار به دستش چاقو زدن بعد بیهوش شد
☆میشه برید بیرون
+آخه.. باشه(و رفت)
(بعد از ۱۵دقیقه دکتر اومد بیرون)
+چیشد
☆دستشو باید بخیه میزدم و..
+خب چرا بیهوش شد
☆ضعف کرده بود
+آها
☆بعد از سه روز باید بخیه شو در بیارم بهم زنگ بزنید یا به آقای جین بگید
+چشم
☆این پماد و بگیر و بعد از ۱۲ ساعت یک بار بزن به بازوش
+چشم
☆خدافظ
+بسلامت
(ا/ت رفت پیش جونگ کوک)
(همش به رفتاری که کوک تو خونه ی نامجون بود باهاش داشت فکر میکرد)
+(تو ذهنش) چرا وقتی منو دید خیلی خوشحال شد چرا هی حالمو میپرسید اصلا چرا باید با این همه افراد بیاد نجاتم بده چرا انقدر نگرانم بود یجوری رفتار میکرد انگار دوست دخترشم حتی وقتی منو آوردن پیش کوک بغلم کرد
انقدر فکر زده بودم که روی زمین کنار تخت خوابم برد(یعنی سرش روتخت بود ولی خودش روی زمین)«امیدوارم فهمیده باشید چطوری میگم)
ویو جونگ کوک از خواب بلند شدم یاد اتفاقاتی که افتاد شدم کنارمو دیدک که ا/ت روی زمین خوابیده بود....
۱۴.۷k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.