Part²
Part²
برای بار دوم به بار رفت تا پسر رو ببینه ولی اینبار همه چی فرق داشت! چون پسر مستقیما بهش نگاه کرده بود و کی بود ک به پسر لوسیفر بزرگ نگاه کنه و زندگیش کف دست های اون نشینه!!
و حالا مرد میدونست پسر روبهروش ی آقازاده لعنتی هست که جدیدا میخواد یکی از کاخ هاشون بفروشه و کی بهتر از مرد که میتونه خریدار این کاخ باشه؟!
قدم های استوارش رو به سمت شرکت پسر برد و وارد قسمت ملاقات ها شد ، خودش رو یک تاجر به اسم "کیم تهیونگ" معرفی کرد و بخاطر شلوغ نبودن سر اون پسر میتونست همون موقع باش ملاقات داشته باشه!
با چندتا ضربه به در و اعلام ورودش، وارد اتاق پسر شد و نیشخند همیشگیش رد زد:
"سلام آقای جئون، تاجر بزرگ کیم تهیونگ هستم!"
شاید فکر کنید مثل هر فردی ادای احترام کرد ولی مگه پسر لوسیفر بزرگ به انسان ها هم تعظیم میکنه؟!
مرد حتی با فکر کردن به ادای احترام روبه روی ی انسان به خنده میوفتاد؟! اون حتی گستاخ تر از اینا بود، وقتی جلوی پدرش ک لوسیفر بود هرگز تعظیم نکرده بود جلوی این انسان تخمی کنه؟هه،مسخرست!
پسر بهش نگاهی انداخت و ابروهاشو بالا داد:
"خوشبختم آقای کیم، ولی ممکنه این ملاقات رو به روز ديگهای موکول کنیم؟"
و حالا ی هفته از دیدارش با جئون میگذشت...
مثل همیشه با قدم های باوقار و محکم وارد رستوران شد و به سمت میز مورد نظر رفت...
و دوباره بدون هیچ ادای احترامی به پسر سلام داد و روی صندلی نشست ، حدود پنج دقیقه بود که پسر درحال انتخاب غذا بود و تهیونگ زل زده بود به پسر...!
با رفتن پیشخدمت مرد دستش رو دراز کرد و روی صورت پسر گذاشت و صورتش رو نوازد کرد و حلا پسر روبهروش به قدری شوکه شده بود که هر لحظه ممکنه سکته کنه... ولی ناگهان مکان روبه روش تغییر کرد و حلا اون دو روی ی میز پیش از حد کشیده و بزرگ نشسته بودن و دستای مرد دیگه روی صورتش نبود اما با حرفی که زد پسر رو شوکه تر کرد:
"تو خیلی زیبایی جونگکوک!"
مرد از روی صندلیش بلند شد و به سمت پسر حرکت کرد و وقتی پسر نگاه دیگه ای بهش انداخت اون تغییر کرده بود...اون شاخ هایی مانند شاخ های قوچ و بال هایی مانند کلاغ و ناخن های سیاه و بلند مانند یک گرگ وحشی رو داشت و با نیشخندی ک زد دندون های خونآشام مانندش نمایان شد ... با صدای رسا و بلندش شروع به حرف زدن کرد: "به امارت لوسیفر خوش اومدی جئون جونگکوک!"
#Bloody_Escape
چون تازه شروع شده دوپارت قرار دادم...
برای بار دوم به بار رفت تا پسر رو ببینه ولی اینبار همه چی فرق داشت! چون پسر مستقیما بهش نگاه کرده بود و کی بود ک به پسر لوسیفر بزرگ نگاه کنه و زندگیش کف دست های اون نشینه!!
و حالا مرد میدونست پسر روبهروش ی آقازاده لعنتی هست که جدیدا میخواد یکی از کاخ هاشون بفروشه و کی بهتر از مرد که میتونه خریدار این کاخ باشه؟!
قدم های استوارش رو به سمت شرکت پسر برد و وارد قسمت ملاقات ها شد ، خودش رو یک تاجر به اسم "کیم تهیونگ" معرفی کرد و بخاطر شلوغ نبودن سر اون پسر میتونست همون موقع باش ملاقات داشته باشه!
با چندتا ضربه به در و اعلام ورودش، وارد اتاق پسر شد و نیشخند همیشگیش رد زد:
"سلام آقای جئون، تاجر بزرگ کیم تهیونگ هستم!"
شاید فکر کنید مثل هر فردی ادای احترام کرد ولی مگه پسر لوسیفر بزرگ به انسان ها هم تعظیم میکنه؟!
مرد حتی با فکر کردن به ادای احترام روبه روی ی انسان به خنده میوفتاد؟! اون حتی گستاخ تر از اینا بود، وقتی جلوی پدرش ک لوسیفر بود هرگز تعظیم نکرده بود جلوی این انسان تخمی کنه؟هه،مسخرست!
پسر بهش نگاهی انداخت و ابروهاشو بالا داد:
"خوشبختم آقای کیم، ولی ممکنه این ملاقات رو به روز ديگهای موکول کنیم؟"
و حالا ی هفته از دیدارش با جئون میگذشت...
مثل همیشه با قدم های باوقار و محکم وارد رستوران شد و به سمت میز مورد نظر رفت...
و دوباره بدون هیچ ادای احترامی به پسر سلام داد و روی صندلی نشست ، حدود پنج دقیقه بود که پسر درحال انتخاب غذا بود و تهیونگ زل زده بود به پسر...!
با رفتن پیشخدمت مرد دستش رو دراز کرد و روی صورت پسر گذاشت و صورتش رو نوازد کرد و حلا پسر روبهروش به قدری شوکه شده بود که هر لحظه ممکنه سکته کنه... ولی ناگهان مکان روبه روش تغییر کرد و حلا اون دو روی ی میز پیش از حد کشیده و بزرگ نشسته بودن و دستای مرد دیگه روی صورتش نبود اما با حرفی که زد پسر رو شوکه تر کرد:
"تو خیلی زیبایی جونگکوک!"
مرد از روی صندلیش بلند شد و به سمت پسر حرکت کرد و وقتی پسر نگاه دیگه ای بهش انداخت اون تغییر کرده بود...اون شاخ هایی مانند شاخ های قوچ و بال هایی مانند کلاغ و ناخن های سیاه و بلند مانند یک گرگ وحشی رو داشت و با نیشخندی ک زد دندون های خونآشام مانندش نمایان شد ... با صدای رسا و بلندش شروع به حرف زدن کرد: "به امارت لوسیفر خوش اومدی جئون جونگکوک!"
#Bloody_Escape
چون تازه شروع شده دوپارت قرار دادم...
۲۷.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.