بعضی روزها رو باید گذاشت دم در که بازیافت بیاد ببرتشون و

بعضی روزها رو باید گذاشت دم در که بازیافت بیاد ببرتشون و یه روز نو بسازه ازشون.
بعضی هارو باس انداخت توو سطل زباله و روش یه خروار آشغال ریخت تا نابود شه درجا و دیگه نتونه نفس بکشه.
بعضی روزها رو باس گذاشت لای کتاب و گَه گاه برای یادآوری، لای کتاب و باز کرد و دیدشو به خاطر سپردو کتابو بست.
اما بعضی روزا رو باس با یه میخ محکم چسبوند به در و دیوار دل.
گرده های فوران کردش از مغزو رشد داد و کاشت تو یه گلدون و گذاشت جلوی دید، توو بهترین نقطه ی خونه، تا همیشه عطرش بپیچه توو لحظه ها و ذرات خوشی و امید رو پهن کنه رو گل های قالی و کیفور کنه آدمو.
کاش میشد خاطرات خوبو کاشت و هی برداشت.

#بانوویولت
دیدگاه ها (۵)

_گفت : بیا اینم جواب آزمایشت، هیچیت نیست!_گفتم : مگه میخواست...

دکتر احمد حلت:. آن چه موجب رنجش آدم ها از یکدیگر می شود ، ای...

داشتیم تو خیابون قدم میزدیم...که چشمش افتاد به یه مغازه ی لب...

هیچوقت به کسی که دوستش داری پیشنهاد پوشیدن لباس مردونه ی چها...

part3🦋خونه ی لویلا//لویلا«روی کاناپه ی کرمی رنگی که تو حال ق...

### فصل دوم | پارت آخر: برای همیشه هشت نفر می مانند نویسنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط