در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم تا اینکه

در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم, تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم.

از "تنهایی" میترسیدم, یاد گرفتم "خود را دوست بدارم"

از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست"

از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد"

از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است"

از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم"

از "گذشته" میترسیدم, فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد"

و در آخر از "تغییر" میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنها را زیبا کرد"...
دیدگاه ها (۲)

حال و هوای ماه رمضان جور عجیبی دلنشین است .آدم یادِ کودکی اش...

خوشبختی یعنی لذت بردن از چیزهای کوچک با کسی که دوسش داری😍 😋

گویند : مرغیست به نام « آمـیــن »مرغی آسمانی در بلندترین نقط...

بعضی وقتا آدم باید دست دلش رو بگیره و بره! درسته دل پا نداره...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط