ALove in the sunset
پارت هفت
ویو مینهو
کل مدت دستمو گرفته بود و این ور اون ور میبرد ای خدا ذوقش و آدم میبینه قند تو دلش آب میشه $چرا انقد نازی تو آخه
+چ. چی (سرخ)
$گفتم چطور میتونی اینقد ناز باشی
+م. م.. ممنونم
$چرا لکنت گرفتی هوم؟
+ ه. هیچی
+ولش بیا بریم باغچه اجوما رو نشونت بدم نائو عاشق گلاست اجوما و نائو هروز میان میشینن اینجا به گلا میرسن و حرف میزنن من فقط نگاه می کنم چون تو همه کارا گند میزنم
$ههههه
+ نخند تقصیره من نیس رسیدن به گل خیلی سخته
هان و مینهو به سمت باغ رفتن که با نائو و سورا مواجه شدن
هان به محض اینکه با چهره گریون نائو مواجه شد به سمتش رفت
+چ. چیشده
=بعدا بهت توضیح میدم الان دیگه بریم داخل
+نائو خوبی
-هوم آره چیزی نیس
$خب دیگه بریم
ویو هان
آخيش بلاخره تموم شد مراسم مسخره واسا اون وسایل چیه نگهبانان دارن میارن اجوما کوش اها اونا
+اجومااا
×جانم
+این وسایل چیه
×وسایل خاندان لی عه
+قراره اینجا بمونن! چندروز؟
×یکهفته
+اهااااا
×برو بخواب خسته شدی
+باش شب بخیر اجوما
×شبت بخیر پسرم
-عه هانجی اینجایی بیا بریم بخوابیم اجوما شبت بخیر
×شبتون بخیر
+بریم
.
.
ویو نائو
به راه پله که رسیدیم یکدفعه یسوال ازم پرسید
+تو باغچه چیشد
-چطور
+خب داشتی گریه میکردی
-اهااااا هیچی ولش راستی سورا بهم گفت چرا غیبش زد ازتم معذرت خواهی کرد اما چون با شاهزاده مینهو رفتی نتونست خودش ازت معذرت بخواد
+عاوووو خب الان خوابم میاد فردا برام توضیح بده
-اوکی شبت بخیر
ویو مینهو
کل مدت دستمو گرفته بود و این ور اون ور میبرد ای خدا ذوقش و آدم میبینه قند تو دلش آب میشه $چرا انقد نازی تو آخه
+چ. چی (سرخ)
$گفتم چطور میتونی اینقد ناز باشی
+م. م.. ممنونم
$چرا لکنت گرفتی هوم؟
+ ه. هیچی
+ولش بیا بریم باغچه اجوما رو نشونت بدم نائو عاشق گلاست اجوما و نائو هروز میان میشینن اینجا به گلا میرسن و حرف میزنن من فقط نگاه می کنم چون تو همه کارا گند میزنم
$ههههه
+ نخند تقصیره من نیس رسیدن به گل خیلی سخته
هان و مینهو به سمت باغ رفتن که با نائو و سورا مواجه شدن
هان به محض اینکه با چهره گریون نائو مواجه شد به سمتش رفت
+چ. چیشده
=بعدا بهت توضیح میدم الان دیگه بریم داخل
+نائو خوبی
-هوم آره چیزی نیس
$خب دیگه بریم
ویو هان
آخيش بلاخره تموم شد مراسم مسخره واسا اون وسایل چیه نگهبانان دارن میارن اجوما کوش اها اونا
+اجومااا
×جانم
+این وسایل چیه
×وسایل خاندان لی عه
+قراره اینجا بمونن! چندروز؟
×یکهفته
+اهااااا
×برو بخواب خسته شدی
+باش شب بخیر اجوما
×شبت بخیر پسرم
-عه هانجی اینجایی بیا بریم بخوابیم اجوما شبت بخیر
×شبتون بخیر
+بریم
.
.
ویو نائو
به راه پله که رسیدیم یکدفعه یسوال ازم پرسید
+تو باغچه چیشد
-چطور
+خب داشتی گریه میکردی
-اهااااا هیچی ولش راستی سورا بهم گفت چرا غیبش زد ازتم معذرت خواهی کرد اما چون با شاهزاده مینهو رفتی نتونست خودش ازت معذرت بخواد
+عاوووو خب الان خوابم میاد فردا برام توضیح بده
-اوکی شبت بخیر
- ۱.۲k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط