چند پارتی

چند پارتی؟!

p:7

دختر زجر کشیده:)

با شنیدن این حرف سرش سوت کشید. پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت...
افتاد زمین..چطور تونست دختر دردونه اش رو به این سادگی بکشه؟. کمی بعد تخت دخترشو با روپوش سفیدی روی جسم خونینش کشیده بودن آوردند..با سختی بلند شد و پاهاش و دنبال خودش میکشوند..پارچه ی روی صورت دخترو کنار زد و بهش خیره شد.
دستش رو روی صورت زخمی دختر کشید و گفت:

جونگکوک:دختر زجر کشیده ی من!نازنین بابایی...بلند شو.چشماتو یکبار دیگه نشونم بده..هق..هی جرزنی کردی قبل از بابات رفتی،قبول نیست پاشو بازیو از اول شروع کن

پرستارا تخت دخترو گرفتن و میکشوندن که با عربده گفت:

جونگکوک:نههه نبرینش اون فقط سردشه و..خوابش میاد

چند نفر از کسانی که توی بیمارستان بودن به سمتش رفتن و سعی میکردن آرومش کنن اما مگه فایده داشت؟مگه آروم میشد؟غم،غمِ از دست دادن دخترش بود الکی نبود! ولی خب..بعضی چیزا رو نمیشه دوباره بدست آورد حتی اگه بخاطرش جون بدی..
______________________________________☆
همیشه قرار نیست داستان با عشق تموم شه یا همیشه پایان خوش داشته باشه..بعضی تلاش ها هم شاید بی فایده باشه ولی آخرش به خودت میگی《من تلاشمو کردم》

یاد بگیریم همدیگه رو دوست داشته باشیم و به جای زخم زدن محبت کنیم...ما وقتی ارزش چیز یا کسی رو می‌فهمیم که از دستش بدیم..پس یاد بگیریم قبل از دست دادن دوست داشته باشیم و ارزشش رو بفهمیم♡

□پایان¿
دیدگاه ها (۵)

نه قهرمان پارت ۲۹ ویو میا روی تاب نشسته بودم داشتم از این من...

منتظر یه انق*لاب باشید💣🤟

چند پارتی؟!p:6دختر زجر کشیده:)چونگکوک:غلط کردم،فقط..فقط دووم...

چند پارتی؟!p:5دختر زجر کشیده:)شب شده بود دخترک توی تختش نشست...

چند پارتی درخواستی

ادامه پارت 90جونگکوک پشت به در روی تخت دراز کشیده بود ... وی...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط