پارت ۶۰

+ الان وقت این حرفا نیست باید یه جایی رو پیدا کنیم تا شبو توش بگذرونیم
* راست میگی بریم
و راه افتادیم زیاد با دریا زرد فاصله نداشتیم من باید برمیگشتم خونه تا سلطنت و به دست بگیرم تا بتونم یه روزی دوباره پیش یونگی برگردم
* جیمین رسیدیم
+ خب بگرد دنبال یه قایق فکر کنم با یونگی پشت اون صخره یدونه قایم کردیم
* باشه
بعد از چند دیقه جست و جو قایق و پیدا کردیم و سوارش شدیم و با پارو قایق و به حرکت در آوردیم
* جیمین چرا برنمیگردیم پیش پسرا ؟
+ ما نمیتونیم کشورمون رو بی امپراطور بزاریم و همچنین الان تنها فرصتیه که میتونیم امپراطور بشیم و کشورمون رو از ظلم و ستم نجات بدیم پس بهتره برگردیم قول میدم زودتر از اون که فکر کنی برگردیم پیششون
* باشه
چند ساعت از حرکتمون گذشته بود که بلاخره احساس گرسنگی کردیم
+ کوک من گشنمه
* منم چرا نمیریم توی یکی از این جزیره ها غذا بخوریم ؟
+ شما همراهت پول داری ؟
* نه
+ منم که پول ندارم پس میخوایم با چی غذا بخوریم ؟
* میتونیم از اینا بخوریم
دیدم یه کیف کوچولو همراهشه
+ این چیه ؟
* گفتم ته بهتره برای این گفتم برام خوراکیم فرستاده بود
+ حالا تو باید به من حسودی کنی یا من به تو ؟
و هر دو مشغول خوردن شدیم
دیدگاه ها (۱)

پارت ۶۱

پارت ۶۲

پارت ۵۹

پارت ۵۸

تنها سافاری گیلان 😎تو این ویدئو یه مسیر یک ساعته رو تو ده دق...

گفتم دلم میخواد یه دختر داشته‌باشم با تو. از توی تراس گفت چی...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط