فخر نمایی یزید و زدن چوب خیزران بر دندانهای حسین علیه الس
فخر نمایی یزید و زدن چوب خیزران بر دندانهای حسین علیه السّلام ..... ص : 197
راوی گوید: سپس یزید چوب خیزران طلبید، آن را به دست گرفت و با آن بر دندانهای پیشین امام حسین علیه السّلام میکوبید.
ابو برزه اسلمی (که از صحابه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بود و در آن مجلس حضور داشت) به یزید رو کرد و گفت: «ای یزید! آیا با چوب دستی خود بر دندانهای حسین علیه السّلام فرزند زهرا علیها السلام میزنی؟ گواهی میدهم که دیدم همواره رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم دندانهای حسین علیه السّلام و برادرش حسن علیه السّلام را میمکید و میفرمود: «
انتما سیّدا شباب اهل الجنّة
، شما دو نفر آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند قاتل شما را بکشد و لعنت کند و برای او آتش دوزخ را که جایگاه سختی است، فراهم سازد.»
یزید از اعتراض ابو برزه عصبانی شد، دستور داد او را از مجلس اخراج کنند، او را کشانکشان از مجلس بیرون کردند.
آنگاه یزید اشعار «ابن زبعری» [که از کفّار قریش بود و آن اشعار را در جنگ احد پس از پیروزی ظاهری، بر ضد مسلمانان خواند] به زبان آورد و چنین خواند:
غمنامه کربلا، ص: 198
لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثمّ قالوا یا یزید لا تشل
قد قتلنا القرم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل
(1) «ای کاش پیران و بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، در اینجا حاضر بودند و زاری کردن قبیله خزرج را بر اثر زدن نیزه (در جنگ احد) میدیدند. آنگاه از شادی، فریاد هلهله سر میدادند سپس میگفتند: ای یزید دستت شل مباد.
ما بزرگان آنها را کشتیم و این به تلافی کشتههایی است که در جنگ بدر دادیم، تا سر به سر گردید.
قبیله هاشم حکومت را بازیچه نیل به مقاصد خود قرار دادند، و گر نه نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد.
من اگر از آل احمد انتقام نگیرم، از دودمان خندف «1» نخواهم بود.»
در این هنگام زینب علیها السلام برخاست [و بر مجلسیان، اشراف یافت و با خطبه غرّای خود، به دفاع مقتدرانه پرداخت و چنین فرمود:
منبع... کتاب لهوف
راوی گوید: سپس یزید چوب خیزران طلبید، آن را به دست گرفت و با آن بر دندانهای پیشین امام حسین علیه السّلام میکوبید.
ابو برزه اسلمی (که از صحابه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بود و در آن مجلس حضور داشت) به یزید رو کرد و گفت: «ای یزید! آیا با چوب دستی خود بر دندانهای حسین علیه السّلام فرزند زهرا علیها السلام میزنی؟ گواهی میدهم که دیدم همواره رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم دندانهای حسین علیه السّلام و برادرش حسن علیه السّلام را میمکید و میفرمود: «
انتما سیّدا شباب اهل الجنّة
، شما دو نفر آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند قاتل شما را بکشد و لعنت کند و برای او آتش دوزخ را که جایگاه سختی است، فراهم سازد.»
یزید از اعتراض ابو برزه عصبانی شد، دستور داد او را از مجلس اخراج کنند، او را کشانکشان از مجلس بیرون کردند.
آنگاه یزید اشعار «ابن زبعری» [که از کفّار قریش بود و آن اشعار را در جنگ احد پس از پیروزی ظاهری، بر ضد مسلمانان خواند] به زبان آورد و چنین خواند:
غمنامه کربلا، ص: 198
لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثمّ قالوا یا یزید لا تشل
قد قتلنا القرم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل
(1) «ای کاش پیران و بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، در اینجا حاضر بودند و زاری کردن قبیله خزرج را بر اثر زدن نیزه (در جنگ احد) میدیدند. آنگاه از شادی، فریاد هلهله سر میدادند سپس میگفتند: ای یزید دستت شل مباد.
ما بزرگان آنها را کشتیم و این به تلافی کشتههایی است که در جنگ بدر دادیم، تا سر به سر گردید.
قبیله هاشم حکومت را بازیچه نیل به مقاصد خود قرار دادند، و گر نه نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد.
من اگر از آل احمد انتقام نگیرم، از دودمان خندف «1» نخواهم بود.»
در این هنگام زینب علیها السلام برخاست [و بر مجلسیان، اشراف یافت و با خطبه غرّای خود، به دفاع مقتدرانه پرداخت و چنین فرمود:
منبع... کتاب لهوف
- ۲.۶k
- ۲۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط