فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت 28
فلش بک به دوهفته بعد
ویو ا.ت
چرا این بزقاله(کوک)نمیاد دنبالم اوففف
+اوففففففف چرااا نمیان خیر سرم دارم بعد دوهفته مرخص میشم
پرستارم با خنده و تنه گفت:اوف دودقیقه صبر داشته باش بعدم اقای جئون 2هفته پشت در این اتاق جون داده تا امروز برسه و ترو بعد 2 هفته ببینه
از لحنش خندم گرفت ولی بازم یک جا اروم نمیگرفتم و منتظرش بودم چرااااااااااااا نمیاااااایییییی
ویو کوک
2هفته گذشته نه ا.ت رو دیدم و نه بوشو استشمام کردم دلم براش خیلی تنگ شده بود
امروز برای اولین بار بعد دوهفته دارم میرم پیشش قراره مرخص بشه در گنج خودم نمیپوستیدم (یاد پند بزرگ اون بنده خدا😂) تا جین حاضر بشه
_اوففففففف جینننننن بیا دیگه
÷باشه بابا واستا زد افتاب بزنم پوست نازینیم خراب نشه
_ای بابا پوستو ول کن ا.ت قراره مثلا مرخص بشه
÷باشع اومدم بریم بدو
رفتیم بیمارستان و وارد اتاق ا.ت شدم و به جین گفتم دم در بمونه و بلخره راضی شد وارد اتاق شدم............
ا.ت به پنجره خیره بود
اروم صداش زدم که برگشت سمتم هنوزم همون زیبایی رو داشت
با لبخند بهم خیره بود که یهو لبخند جاشو با اعصبانیت عوض کرد پشمام ریخته بود با سرعت تغییر مودش عوض شد
که یهووووو گفت:پدرررصگگگگگگ کجا بودییی میدونی ساعت چنده نمیگی از بس فشار خوردم اینجا پوستم چروک شه
دقیقا عین داداشش بود بزور خودمو کنترل کردم تا نخندم ولی نشد و بومم ترکیدم داشتم بلند بلند قهقه میزدم نه به دوهفته پیش نه الان که دارم میخندم
خندیدم مساوی شد با اعصبانیت بیشتر ا.ت
بالشتی به سمتم پرت کرد که مستقیم خورد تو سرم
گفتم:ای ای بابا تو با این نشونه گیری که داری باید افسری چیزی میشدی
ا.ت با قیافه پوکر بهم نگاه کرد و گفت:دارم میرم دانشگاه افسری😑😑
گفتم:خوب باشه حالا نمیخوای بیای بغلم بلخره بعد دو هفته منو دیدی هوم؟!
با جدی ات گفت:نه........
نا امید دستام رو انداختم زمین و گفتم:باشع......بیا اینم لباسات عوض کن بریم
اومد سمتم و پاکت لباسارو گرفت منم با ناراحتی خیره به زمین بدم رفت دم در دستشوی ولب منصرف شد و برگشت سمت با دستی چونمو بالا اورد و بهم خیره شد خیلی ارم نزدیکم شد و اروم لبم رو بوسید قبل از ابنکه عکس العملی نشون بدم بدو بدو رفت تو دستشویی درم قفل کرد بلند گفتم:یاااااااا این حساب نبود من دیر فهمیدم بازم میخوام یااا
لباساش رو پوشید و اومد بیرون و منم تو یک لحظه دستامو دورش حلقه کردم و به خودم نزدیک اروم اروم لبم رو لبش گذاشتم و بالذت لبش رو میخوردم میتونستم با چشمای بسته تعجبشو ببینم اما بدون اهمیت لب پایین نشو داخل دهنم کردم و مک زدم هنوزم همراه نمیکرد که یه گاز ریزی
از گوشه لبش گرفتم و شروع کردبه همراهی.....
عشق تدریجی
پارت 28
فلش بک به دوهفته بعد
ویو ا.ت
چرا این بزقاله(کوک)نمیاد دنبالم اوففف
+اوففففففف چرااا نمیان خیر سرم دارم بعد دوهفته مرخص میشم
پرستارم با خنده و تنه گفت:اوف دودقیقه صبر داشته باش بعدم اقای جئون 2هفته پشت در این اتاق جون داده تا امروز برسه و ترو بعد 2 هفته ببینه
از لحنش خندم گرفت ولی بازم یک جا اروم نمیگرفتم و منتظرش بودم چرااااااااااااا نمیاااااایییییی
ویو کوک
2هفته گذشته نه ا.ت رو دیدم و نه بوشو استشمام کردم دلم براش خیلی تنگ شده بود
امروز برای اولین بار بعد دوهفته دارم میرم پیشش قراره مرخص بشه در گنج خودم نمیپوستیدم (یاد پند بزرگ اون بنده خدا😂) تا جین حاضر بشه
_اوففففففف جینننننن بیا دیگه
÷باشه بابا واستا زد افتاب بزنم پوست نازینیم خراب نشه
_ای بابا پوستو ول کن ا.ت قراره مثلا مرخص بشه
÷باشع اومدم بریم بدو
رفتیم بیمارستان و وارد اتاق ا.ت شدم و به جین گفتم دم در بمونه و بلخره راضی شد وارد اتاق شدم............
ا.ت به پنجره خیره بود
اروم صداش زدم که برگشت سمتم هنوزم همون زیبایی رو داشت
با لبخند بهم خیره بود که یهو لبخند جاشو با اعصبانیت عوض کرد پشمام ریخته بود با سرعت تغییر مودش عوض شد
که یهووووو گفت:پدرررصگگگگگگ کجا بودییی میدونی ساعت چنده نمیگی از بس فشار خوردم اینجا پوستم چروک شه
دقیقا عین داداشش بود بزور خودمو کنترل کردم تا نخندم ولی نشد و بومم ترکیدم داشتم بلند بلند قهقه میزدم نه به دوهفته پیش نه الان که دارم میخندم
خندیدم مساوی شد با اعصبانیت بیشتر ا.ت
بالشتی به سمتم پرت کرد که مستقیم خورد تو سرم
گفتم:ای ای بابا تو با این نشونه گیری که داری باید افسری چیزی میشدی
ا.ت با قیافه پوکر بهم نگاه کرد و گفت:دارم میرم دانشگاه افسری😑😑
گفتم:خوب باشه حالا نمیخوای بیای بغلم بلخره بعد دو هفته منو دیدی هوم؟!
با جدی ات گفت:نه........
نا امید دستام رو انداختم زمین و گفتم:باشع......بیا اینم لباسات عوض کن بریم
اومد سمتم و پاکت لباسارو گرفت منم با ناراحتی خیره به زمین بدم رفت دم در دستشوی ولب منصرف شد و برگشت سمت با دستی چونمو بالا اورد و بهم خیره شد خیلی ارم نزدیکم شد و اروم لبم رو بوسید قبل از ابنکه عکس العملی نشون بدم بدو بدو رفت تو دستشویی درم قفل کرد بلند گفتم:یاااااااا این حساب نبود من دیر فهمیدم بازم میخوام یااا
لباساش رو پوشید و اومد بیرون و منم تو یک لحظه دستامو دورش حلقه کردم و به خودم نزدیک اروم اروم لبم رو لبش گذاشتم و بالذت لبش رو میخوردم میتونستم با چشمای بسته تعجبشو ببینم اما بدون اهمیت لب پایین نشو داخل دهنم کردم و مک زدم هنوزم همراه نمیکرد که یه گاز ریزی
از گوشه لبش گرفتم و شروع کردبه همراهی.....
۶.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.