تنت در ذهن من مانند یک تندیس خوابیده
تنت در ذهن من مانند یک تندیس خوابیده
به شکل پیکری شایسته تقدیس خوابیده
به یاد طعم لبهای عسل آلوده ات شبها
همیشه یک نفر با چشمهایی خیس خوابیده
خیابانهای تهران را لگد کردیم و حس کردیم
که تویش روح عاشق پرور پاریس خوابیده
...و بوی شیطنت می داد ترفند نگاه تو
گمانم توی چشمان تو یک ابلیس خوابیده
زمان در لحظه خندیدنت گم شد و ساعت هم
اسیر جذبه آن موج مغناطیس خوابیده
تمام التهابم توی دست عاشقت گم شد
و دل بستم به بانویی که در من ... هیس!... خوابیده
رسول کامرانی
به شکل پیکری شایسته تقدیس خوابیده
به یاد طعم لبهای عسل آلوده ات شبها
همیشه یک نفر با چشمهایی خیس خوابیده
خیابانهای تهران را لگد کردیم و حس کردیم
که تویش روح عاشق پرور پاریس خوابیده
...و بوی شیطنت می داد ترفند نگاه تو
گمانم توی چشمان تو یک ابلیس خوابیده
زمان در لحظه خندیدنت گم شد و ساعت هم
اسیر جذبه آن موج مغناطیس خوابیده
تمام التهابم توی دست عاشقت گم شد
و دل بستم به بانویی که در من ... هیس!... خوابیده
رسول کامرانی
۴۰۸
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.