تو واقعا کی هستی؟
تو واقعا کی هستی؟
پارت ۲
با چیزی که دیدم حرف تو دهنم ماسید چندبار چشمام و روهم فشار دادم که دیدم نه درسته خود خودشه انگار اونم از دیدن من تعجب کرده بود چون با چشم های گرد نگاهم میکرد اون جئون جونگ کوک بود یکی از مافیا های قدرت مندی که براش کار میکنم خدای من چرا به ذهنم نرسید که ممکنه فامیل باشیم؟ وای حالا چه غلطی بکنم خدااا سریع افکارم و پس زدم و رفتم پایین تا باهاشون صحبت کنم
ا.ت:سلام خیلی خوش اومدین
اونا: ممنونم
مامانم برگشت و رو به من گقت
م.ت:دخترم اتاق کوک رو بهش نشون بده چون میخواد بره بیرون باید استراحت کنه
چشمی گفتم جلوتر از کوک راه افتادم در اتاقی که به اتاقم چسبیده بود و باز کردم و رو کردم بهش و گفتم
ا.ت: اینم اتاق تو اتاق منم این در مشکی هس اگر چیزی لازم داشتی میتونی بهم بگی
خواستم برم که دستم و کشید برد داخل اتاق در و بست من و چسبوند به در صورتش و نزدیکم کرد و
پارت ۲
با چیزی که دیدم حرف تو دهنم ماسید چندبار چشمام و روهم فشار دادم که دیدم نه درسته خود خودشه انگار اونم از دیدن من تعجب کرده بود چون با چشم های گرد نگاهم میکرد اون جئون جونگ کوک بود یکی از مافیا های قدرت مندی که براش کار میکنم خدای من چرا به ذهنم نرسید که ممکنه فامیل باشیم؟ وای حالا چه غلطی بکنم خدااا سریع افکارم و پس زدم و رفتم پایین تا باهاشون صحبت کنم
ا.ت:سلام خیلی خوش اومدین
اونا: ممنونم
مامانم برگشت و رو به من گقت
م.ت:دخترم اتاق کوک رو بهش نشون بده چون میخواد بره بیرون باید استراحت کنه
چشمی گفتم جلوتر از کوک راه افتادم در اتاقی که به اتاقم چسبیده بود و باز کردم و رو کردم بهش و گفتم
ا.ت: اینم اتاق تو اتاق منم این در مشکی هس اگر چیزی لازم داشتی میتونی بهم بگی
خواستم برم که دستم و کشید برد داخل اتاق در و بست من و چسبوند به در صورتش و نزدیکم کرد و
۴.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.