مافیای سرد
پارت ۷
× چییییییییی عمرااااااااااااا ولم کن برم ( گریه )
€ نه نه نشد باید بگی چشم ارباب ( عصبانی )
× .....
€ نشنیدم ( عربده )
× چ... چشم ا....ارباب ( گریه )
€ خوبه...
= ددی ( عشوه )
€ آه یادم رفت بهت معرفیش کنم عشق زندگیم جنی ( جنی بلک پینک نه )
هه فکر میکردم اشتباه ندیده باشم اون یه آشغال ( ادمین: خفه شو بی ادب
ات : خب به من چه ) هول بود آه نباید عاشقش میشدم آخه من چرا من انقد سادم من چرا عاشق همچین کسی شدم آخه چرا
= ددی بیا این گدای بدبخت رو ول کن
€ به روی چشم بیب
تهیونگ با اون جادوگر زشت رفتن بیرون شدت گریه هام بیشتر شد اون چرا آخه همچین کاری با من کرد چرا آخه من با اون آشنا شدم آخه چرا ....
( یک ماه بعد )
یک ماه که اینجا زندونی شدم امروز قرار بود یک مهمون واسه ارباب بیاد داشتیم غذارو آماده میکردیم که زنگ در خورد
اجوما : دخترم ات برو در رو باز کن
× چشم
رفتم در رو باز کرد با چیزی که دیدم شکه شدم اون ....
......
......
........
......
.....
خمارییییییی 🤣😅
شرط : نداریم 🎀🎈🎉
× چییییییییی عمرااااااااااااا ولم کن برم ( گریه )
€ نه نه نشد باید بگی چشم ارباب ( عصبانی )
× .....
€ نشنیدم ( عربده )
× چ... چشم ا....ارباب ( گریه )
€ خوبه...
= ددی ( عشوه )
€ آه یادم رفت بهت معرفیش کنم عشق زندگیم جنی ( جنی بلک پینک نه )
هه فکر میکردم اشتباه ندیده باشم اون یه آشغال ( ادمین: خفه شو بی ادب
ات : خب به من چه ) هول بود آه نباید عاشقش میشدم آخه من چرا من انقد سادم من چرا عاشق همچین کسی شدم آخه چرا
= ددی بیا این گدای بدبخت رو ول کن
€ به روی چشم بیب
تهیونگ با اون جادوگر زشت رفتن بیرون شدت گریه هام بیشتر شد اون چرا آخه همچین کاری با من کرد چرا آخه من با اون آشنا شدم آخه چرا ....
( یک ماه بعد )
یک ماه که اینجا زندونی شدم امروز قرار بود یک مهمون واسه ارباب بیاد داشتیم غذارو آماده میکردیم که زنگ در خورد
اجوما : دخترم ات برو در رو باز کن
× چشم
رفتم در رو باز کرد با چیزی که دیدم شکه شدم اون ....
......
......
........
......
.....
خمارییییییی 🤣😅
شرط : نداریم 🎀🎈🎉
۳.۳k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.