P11🌙🌸
P11🌙🌸
هایمین«که یادم افتاد آرایشم خراب میشه(چی فکر کردین هرچی فکر کردین رو بگین😂)پس به دست و صورتم آب نزدن و رفتم.....اون وسط داشتم قر میدادم
جیمین«هایمین رفت دست و صورتش آب بزنه مستی از سرش بپره بدتر شده«کوک برو دوست دختر تو جمع کن از اون وسط
کوک«من دوست دختر ندارم که
ته«نه پس عممم داره هایمین رو میگه عقل کل
کوک«دوست دختر من نیست که دوست دختر توعه
ته«حرف اضافی نزن ....اصلا برا جیمینه اون اول گفت
جیمین«الکی نگو
تهکوک«برووووو
جیمین«اههه میرم.....رفتم دست هایمین رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه
ساعت۱/خونه
نامجون«هایمین چش شده؟
ته«یه کم زیادی مسته
نامی«زیادییییی؟....به هایمین اشاره کردم
کوک«آره
نامی«برین بريم بابااااا
جیمین«از بین بحث اومدم بیرون هایمین رو بردم اتاق و فرستادمش به زور حموم
۳۰مین بعد/اتاق
هایمین«از حموم اومدم بیرون که جیمین رو دیدم که رو تخت کوک ولو شده لود و خوابیده .....کیوووووتتتتتت.....لباس هامو برداشتم و رفتم حموم عوض کردم .....موهامو خشک نکردم چون ممکن بود جیمین بیدار شه ....دلم نمیومد....رفتم رو تختم دراز کشیدم و خوابیدم
صبح/اتاق
هایمین«وقتی چشمام رو بار کردم با صورت یه نفر تو ۲ سانتی صورتم مواجه شدم....بدون اینکه بفهمیم کیه با لگد پرتش کردم پایین تخت
جیمین«انگار داشتم از آسمون میافتادم که شالاپ خوردم زمین.....بیدار شدم دیدم رو زمینم....دیدم هایمین زل زده بهم«چته وحشیییی
هایمین«رو تخت من چیکار میکردی؟
جیمین«چی میگی من اتاق خودممم(خودشو ته)
....یکم که دقت کردم دیدم نه نیستم ....تو اتاق هایمین و کوکم«من اینجا چیکار میکنم
کوک«اهههههههه صدا تونو ببرین
اسلاید ۲لباس هایمین وقتی از حموم در اومد
هایمین«که یادم افتاد آرایشم خراب میشه(چی فکر کردین هرچی فکر کردین رو بگین😂)پس به دست و صورتم آب نزدن و رفتم.....اون وسط داشتم قر میدادم
جیمین«هایمین رفت دست و صورتش آب بزنه مستی از سرش بپره بدتر شده«کوک برو دوست دختر تو جمع کن از اون وسط
کوک«من دوست دختر ندارم که
ته«نه پس عممم داره هایمین رو میگه عقل کل
کوک«دوست دختر من نیست که دوست دختر توعه
ته«حرف اضافی نزن ....اصلا برا جیمینه اون اول گفت
جیمین«الکی نگو
تهکوک«برووووو
جیمین«اههه میرم.....رفتم دست هایمین رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه
ساعت۱/خونه
نامجون«هایمین چش شده؟
ته«یه کم زیادی مسته
نامی«زیادییییی؟....به هایمین اشاره کردم
کوک«آره
نامی«برین بريم بابااااا
جیمین«از بین بحث اومدم بیرون هایمین رو بردم اتاق و فرستادمش به زور حموم
۳۰مین بعد/اتاق
هایمین«از حموم اومدم بیرون که جیمین رو دیدم که رو تخت کوک ولو شده لود و خوابیده .....کیوووووتتتتتت.....لباس هامو برداشتم و رفتم حموم عوض کردم .....موهامو خشک نکردم چون ممکن بود جیمین بیدار شه ....دلم نمیومد....رفتم رو تختم دراز کشیدم و خوابیدم
صبح/اتاق
هایمین«وقتی چشمام رو بار کردم با صورت یه نفر تو ۲ سانتی صورتم مواجه شدم....بدون اینکه بفهمیم کیه با لگد پرتش کردم پایین تخت
جیمین«انگار داشتم از آسمون میافتادم که شالاپ خوردم زمین.....بیدار شدم دیدم رو زمینم....دیدم هایمین زل زده بهم«چته وحشیییی
هایمین«رو تخت من چیکار میکردی؟
جیمین«چی میگی من اتاق خودممم(خودشو ته)
....یکم که دقت کردم دیدم نه نیستم ....تو اتاق هایمین و کوکم«من اینجا چیکار میکنم
کوک«اهههههههه صدا تونو ببرین
اسلاید ۲لباس هایمین وقتی از حموم در اومد
۹۲.۸k
۱۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.