استاد کیم فصل

استاد کیم (فصل ۲)
پارت ۸۴

همه سر میز شام نشسته بودن و گرم صحبت و غذا خوردن بود و این وست مینو با سکوت نشسته بود و به بشقاب اش خیره شده بود و ناگهان اون صحنه یادش اومد با بوسه یوری و تهیومگ ناخداگاه چشم هایش را یست
مینو ... داری چیکار میکنی ها اینجا باید خودت رو خنترل کنی دلی چطور با اون حرف های که تهیونگ تو گوشی گفت و اون بوسه خدایا چس کار کنم ...
باز خم چشم هایش را بست و در عمیق افکارش درگیر بود درد می‌کشید دردی که نمیشد درمانش کرد کی باعث ایم درد بود ...
بی اختیار اشکی از گوشه چشم اش سرازیر شد یونهی متوجه شد و با اشاره بهش فهموند که بلند شه مینو زود از رو صندلی بلند شد و یونهی هم بلند شد
مچ دست منیو توسط تهیونگ گرفته شد
تهیونگ : کجا شامت رو نخوردی
مینو با چشم های اشکی گفت
مینو : میل ندارم
خانم لی: دخترم مریض شدی چی شده آخه
مینو : نه خوبم
خانم کیم : منمعنم که یه چیزی شده اقا لی شما به دخترتون یه چیزی بگید به ما که نمیگه
آقا لی سکوت کرد و نگاه اش را به دخترش دوخت
آقا کیم با مهربانی گفت
آقا کیم : اذیتش نکنید بزارید بره
خانم کیم : عزیزم تو چرا اینجوری میگی ناسلامتی دختره مردمه ما باید به فکرش باشیم
مینو : ولم کن تهیونگ
تهیونگ : مینو جان بشین
مینو دست اش را از دست تهیومگ کشید بیرون دیگه تاقت نداشت و بغض اش راهش کرد و اشک هایش جاری شدن برایش مهم نبود کی اینجاست و با داد گفت
مینو : اححححح دست از سرم بردارین...... نه اینکه خیلی ... به فکرمین ....
تهیونگ زد بلند شد و دست مینو را میخواست بگیره ولی مینو دست اش را پس زد و باز هم با صدا بلند داد زد
مینو : برو پیشه....... اصلا بهتره من برم
مینو سمته در بیرونی عمارت قدم برداشت و تهیونگ هم به دنبال اش قدم برداشت مینو با عصبانیت روبه تهیونگ کرد
مینو : دنبالم نیا ....
تهیونگ : مینو چت شده
مینو : شما ها تو پدرم مادرم دیونم کردیم کاش هیچ وقت به این دنیا نیومده بودم شاید شما زندگیتون بهتر بود
با اشک های که می‌ریخت از عمارت خارج شد تهیونگ به دنبال اش قدم برداشت و از عمارت خارج شد

@Yonjin953
دیدگاه ها (۱۱)

استاد کیم(فصل۲ )پارت ۸۵‌‌‌‌‌تهیونگ زود به دنبال اش رفت ولی م...

استاد کیم (فصل۲ )پارت ۸۶چی در انتظار تهیونگ بود جسد عشق اش ی...

استاد کیم (فصل ۲ )پارت ۸۲تهیومگ این بار با داد گفت تهیونگ : ...

استاد کیم (فصل ۲) پارت ۸۱نزدیک های ظهر بود که تهیومگ از سره ...

( گناهکار ) ۶۸ part در طی این راه هیچکس سخنی نگفت ساعت ده شب...

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط